هدی عطایی
بالاخره يک نماينده مسئوليت پذير پيدا شد تا مانند نماينده چابهار فريادش به نفع مردم مظلوم هرمزگان بلند شود و به هشتگ هاي هرمزگان مظلوم پاسخ مناسب دهد تا ديگر نمايندگان استان که بر سر تقسيم غنائم انتخاباتي با هم به چالش افتاده اند، حواسشان پرت و کمي هم به فکر مردم و اوضاع وخيم کرونايي حاکم بر استان باشند؛ بلکه چند روز تعطيلي، وقفه اي در کشتار روزانه اين ويروس به وجود آورد و ببينند استان نياز به بيمارستان هاي صحرايي دارد که نيست که حتا قول احداث آن به چند ماه وقت ديگر، نيازمند است.
با همه اين ها گويي ستاد استان و در راس آن جناب استاندار تاکنون نتوانسته اند زيردستان اجرايي را به بستن ورودي هاي شهر مجاب نمايند تا هجوم مسافران از ديگر استان ها چنان نفس هرمزگان را تنگ کند که به گفته ي «آشوري» وارد مرحله فوق بحران شده ايم.
تا بوده، نامديريتي ها و ناتواني ها در خرمن هرمزگان بوده و هست؛ در حالي که دوره سخت پيک کرونا بعد از انتخابات؛امتحانات کنکور و باز شدن ورودي هاي شهر دوره آن هم با حضور نوع ديگر جهش يافته و دلتايي آن ازعوام گرفته تا خواص قابل پيش بيني بود! ولي علوم پزشکيِ بدهکارِ اقلام دارويي مصرفي کرونايي را کسي ياري نکرد.
هجمه و فشارها آنقدر زياد بود که سرانجام متولي آن نيز خود مبتلا گرديد تا شايد مسئولان استان و نمايندگان ساکن مرکز بدانند چقدر وضع هرمزگان اسفناک تر از سيستان و بلوچستان است؛ سيستاني که يک نماينده چابهار با فرياد دادخواهي که زد تمام رسانههاي داخل و خارج و مسئولان را به صف کرد تا از سيستان و بلوچستان روايت ها نقل گردد.
در حالي که در شرايط کشتار کرونا در هرمزگان و فاجعه آفريني آن؛ جمع نمايندگان استان چراغ به دست در کوچه هاي بندرعباس، شهردارش را آرزوست! و هنگامي متوجه شدند که آشوري فرياد زد و اين زماني بود که ديري صداي فاجعه انساني در هرمزگان پيچيده بود (ايسنا17/4/1400) .
خبرها که مرور مي کردم تازه فهميدم که بي خيالي مسئولان و نمايندگان از عادي بودن آمار مرگ و مير کرونايي در استان است؛ در مقايسه با آمار سيستان و بلوچستان با آن مساحت و جمعيتش متوجه ميشوي که باز مرگ و مير کرونايي در سيستان و بلوچستان اصلاً به پاي کشتار آن در هرمزگان نمي رسد ولي آنچنان فريادشان را بلند کرد که توجه همگان را به خود وادار کرد. اين ميشود معناي پيشگيري قبل از وقوع!
شايد هم نمايندگان خيالشان از بابت اينکه خود استاندار، گزيده اند و همه مديران به نوعي در انتصابشان نقش اساسي داشته است، بي خيال از کنار اين همه کشتار گذشته اند.
ذکر اين نکته نيز لازم است که مجمع نمايندگان اولين باري که خواستار رسمي انسداد ورودي هاي شهر بندرعباس شده است يک سال قبل بوده (25خرداد 1399 – ايرنا – فارس).
به خبرها که مي پردازي مي بيني اين بيخيالي به آن خاطر است که هرمزگان مرحله پنجم پيک کروناي خود مي گذراند ولي سيستان و بلوچستان اولين پيک بحراني اش را تجربه ميکند! کرونا هم ديده کسي در اينجا کاري به کارش ندارد و داد و فرياد و سرکشي عليه اش نميشود تا خواسته جولان مي کند. زيرا هر کس خواست سرش مياندازد پايين و وارد شهر مي شود و کسي از او سوالي نمي کند؛ مي آيد و مي چرخد و بذر ويروس را مي پراکند و به هر جا خواست ميرود و هر روز تکرار و تکرار و تکرار…
يادآوري برخي آمارها هم فاجعه کرونا را روشن تر مي کند؛ آمار شهداي جنگ تحميلي هرمزگان 1026 نفر در طي هشت سال جنگ دفاع مقدس است(برنا) در حالي که کشته هاي کرونايي از شهداي جنگ تحميلي در کمتر از دو سال پيشي گرفته و از مرز 1500 نفر گذشته و شماره گان آن پيوسته رو به افزايش است. بيمارستان صحرايي 120 تختخوابي هم با تمام امکانات و تجهيزات را وعده داده اند که توسط نيروهاي مسلح احداث مي شود (روابط عمومي علوم پزشکي تيرماه 1400 )؛ در حالي که استان با ميانگين متوسط مرگ و مير کرونايي 6 نفر در روز و پيک جانباخته دو رقمي در روزهاي اخير پر شدن تمام ظرفيتهاي بيمارستان هاي استان اشغال؛بيمارستانهايي که با داشتن 927 تخت از ساير بخشهاي تحت درمان به کمک بيماران کوويد 19 آمدهاند با اشغال راهرو بخش کوويد! با اين فاجعه فوق بحران روزگار سياهي را به ثبت مي رساند.
صداي پرستاران بيمارستان ها، کادر درمان از بي امکاناتي يا کمبود آن در آمده و خستگي متوالي پرستاران را به ستوه آورده و توان آنها را گرفته است. در اين شرايط چه بايد کرد؟ شايد تعطيلي چند روز اجازه تنفس و استراحتي اندک بدهد؛ولي با اين نوع مديريت به کجا مي رويم!