هدی عطایی
سال هاست دریافته ایم که « شهر» هم « خانه» ماست؛ خانه ای که همان حکم « چاردیواری ، اختیاری « ! را برایمان دارد و در قبال اش مسوول ایم. خانه ای بزرگ تر و «مشاع» که فرد فرد ما به عنوان ساکنین آن می بایست در حفظ و نگاهداشت آن بکوشیم.
این « خانه بزرگ « اما ، متولی و صاحبی هم دارد که به نیابت از همگان ، یک چندی ، بر مصدر امور قرار گرفته و عهده دار وظایف خانه و رتق و فتق کارهایش است چرا که خانه نیازمند رسیدگی روزانه و رفع و رجوع کارها و خرابی ها و معایب است و نمی توان سرسری از آن گذشت ، که اگر بگذریم ، « آش همان آشِ»
گذشته و « کاسه همان کاسه» شکسته سابق خواهد شد؛ روزگاری که خانه کوچک ! رفت و روب می شد و خاکروبه و زباله اش رها در بیرون و نصیب خانه بزرگ تر بود! و باقی، دیگر به ما مربوط نبود ؛ مهم ، تنها تمیزی خانه کوچک بود و بس !
امروزه اما دریافته ایم که خانه بزرگ امتداد خانه کوچک مان و مربوط به ما و اصلن جزیی از دارایی هامان است ، البته مشاع و همگانی! و همگان در برابرش مسوول هستیم .
این روزها اما به نظر می رسد رفته رفته در حال بازگشت به همان تفکر سابق ایم !
وقتی با شوق از سهیم شدن در پاکیزگی خانه بزرگ، با جداسازی زباله ها و در ساعت مقرر بیرون می آیی اما می بینی یا سطل زباله ای نیست یا اگر باشد، سطلی کج و کوله و کوچک و مملو و آکنده از زباله تر و خشک و جامد و مایع است که سرریز کرده و تا چند – ده متر اطرافش را آلوده ساخته و بدتر آن که ، شیرابه متعفن آن، مشام ساکنین اطراف و رهگذران را می آزارد و میعادگاه حیوانات ولگرد و جانوران موذی شده است!
با توجه به رشد شهرنشینی و ازدیاد جمعیت، چگونه می توان متصور شد که مسوولان شهری به لزوم افزایش سطل های زباله و بهینه سازی آن ها پی نبرده اند؟
وقتی سطل های خیابانها و معابر اصلی شهر چنین وضعی دارند ناخودآگاه این سوال پیش می آید که اوضاع در کوچه – پس کوچه های شهر و محلات فقیرنشین و بافت های فرسوده چگونه است ؟!
چگونه میتوان متصور شد که متولیان شهر ، به لزوم شستشوی مرتب و دوره ای سطل ها و محل های جمع آوری زباله و جانمایی و تعبیه سطل های مناسب برای هرکدام از زباله های خشک – تر و شیشه و پلاستیک در مکان های پر رفت و آمد شهری و بازارها پی نبرده باشند؟
بعید است این موارد به فکر مسوولانِ شهری که قطب تجارت و سیاحت لقب گرفته ، نرسیده باشد، پس جا دارد پرسیده شود که : مشکل در کجاست؟!
و برای رفع این پدیده زشت که از فرط تکرار عادی شده و چهره شهر را نازیبا ساخته ، چه راهکاری اندیشیده شده است؟!
باید اذعان داشت که این مساله سویه دیگری نیز دارد و آن ، شهروندانی است که در عصر هوش مصنوعی به سر برده و نیک می دانند که « شهر» ، خانه بزرگ تر است و حرمت بزرگ تر ، واجب ! و برای پاکیزگی و زیبایی اش باید همان حساسیتی را به خرج دهند که در خانه کوچک تر انجام داده و در زیبایی اش سنگ تمام می گذارند!
فراموش نکنیم که با « آموزش» و «فرهنگ سازی» ، می توان نیمی از مشکل را برطرف کرد و برای نیم باقی مانده، تدابیری جدی و موثر اندیشید و به کار بست .