هدی عطایی
بررسی و نگاه به مطالب مطرح شده در شبکه های اجتماعی، از جمله برنامه هایی است که روزانه آن را انجام می دهم و چندی پیش، در حالی که مطالب را بالا و پایین می کردم، ویدیویی کوتاه نظرم را جلب کرد. ماجرا از این قرار بود که مصاحبه کننده ای از کودکی کلاس اولی می پرسید: چرا به مدرسه می آیی وآن کودک پاسخ می دهد: مامانم مجبورم کرده و گفته باید بری مدرسه !
نکته قابل تامل و تلخ ماجرا، کامنت های شوخی و لایک و علامت های خنده ای بود که زیر این کلیپ گذاشته شده بود. با خود اندیشیدم چرا هیچ کامنتی نبود تا از خانواده سوال شود که چرا در زمان رشد و نمو کودک با او درباره فواید مدرسه و درس خواندن و نوشتن یا بهتر بگویم سواد آموزی کار نشده است تا کودک آمادگی ذهنی داشته و تصورش از مدرسه، یافتن دوستان جدید و داشتن لحظات شیرین باشد.
آماده سازی ذهنی کودک برای ورود به مدرسه می تواند یاری گر او برای یادگیری درس ها و آموزش های مهارتی باشد. اگر چنانچه هر کودکی در پاسخ به این که «چرا به مدرسه می آیی» یک فایده از فواید آمدن به مدرسه را بگوید، مثلا این که : «می خوام دوست بیشتری پیدا کنم، یا با هم بازی جدید بازی کنم»، می تواند زمینه ساز آموزش موثر باشد.
امروز روز همه می دانیم که سواد آموزی در عصر جدید تکنولوژی و ارتباطات به معنای قدیم یادگیری الف، ب نیست بلکه سواد آموزی یعنی به فرد این امکان را دادن تا با دیگران ارتباط موثری برقرار کند و در مقاطع مختلفی از زندگی ازداشتن آن به عنوان پیشرفت و ارتباطات موثرتر با جامعه پیرامون خود بهره بگیرد. درست است که در تعریف پایه که برای سواد داده شده است مولفه های اصلی تعریف دو کلمه توانایی نوشتن و خواندن است؛ اما امروزه درک ما از سواد و سواد آموزی فراتر از این دو کلمه است وتنها به این تعریف ساده بسنده نمی شود و مرز بی سوادی و با سوادی، تشخیص توانایی های ذاتی فرد دانسته می شود که او در مسیر زندگی خود از بدو تولد به صورت ناخودآگاه از جامعه کوچک خانواده می آموزد تا آن را در اجتماعی بزرگ تر گسترش دهد که کشف این استعدادها و رشد آن را نخبگان جامعه شکل می دهند.
مهارت ها باعث ارتباط برون مرزی و توسعه پایدار در کشور می شود! امروزه در برخی کشورها آشنایی با فضای مجازی و هوش مصنوعی از تعاریف جدید باسوادی و تحصیل است که از کودکی زمینه آموزش آن فراهم می شود و تقریبا فرهنگ سواد آموزی در مقابل بیسوادی چهره و مفهوم جدیدی به خود گرفته است ؛ اما چرا این فرهنگ در کودکان ما شکل نمی گیرد و به نوعی از تحصیل فراری اند ؛ و آن قدر که به تفریح و سرگرمی روی آورده اند از تحصیل و آموختن گریزانند؛ درگذشته اول مهر که می شد بچه ها ذوق و شوق بیش تری، حداقل برای روز اول مهر داشتند؛ از دوست یابی یا ورق زدن کتاب های رنگ وارنگ درسی ، شناخت معلم و حتا این که کجای نیمکت و در چه ردیفی بنشینند؛ این در حالی بود که در دوران گذشته ، تحصیل و سخت گیری های آموزشی خیلی بیش تر از دوره ها آموزشی امروز بود. به طوری که مشق های عید و شب های امتحان اگر در زمان کنونی بود، همه را از تحصیل فراری می داد؛ اما آنقدر خانواده ها تأکید بر درس و خواندن و فوائد آن داشتند که حتا شده از رفاه خود می زدند تا کودک شان تحصیلات قابل قبولی داشته باشند و جمله معروف « درس بخوان تابرای خودت کسی بشوی» در تقریبن همه خانواده ها شنیده می شد؛ حتا فیلم های آموزشی نیز تأکید بر تحصیل داشتند ، اما امروز و در زمان حاضر، یک ویدیو همه را به خندیدن وا می دارد! کلیپی که در آن مشخص می شود کودک به زورِ والدین به مدرسه می آید و برایش درس ، مدرسه و آینده… معنایی ندارد!