گذر از خودگذشتگی
عباس فضلی
کتاب «دیگردوستی موثر» اثر پیتر سینگر به ترجمه ی آرمین نیاکان نه فقط ارزش خواندن دارد بلکه ما را در اخلاقی زیستن و کمک رسانی به دیگران تشویق می کند. نویسنده ی کتاب یکی از بزرگترین فیلسوفان اخلاق معاصر استرالیایی- امریکایی است که با نگرشی عمیق به رفتارهای اخلاقی و عقلانی، دریچه ی دیگری بر روی خیرخواهان انساندوست می گشاید. و ما را از عملکرد عاطفی به کارکرد عقلانی فرا می خواند تا با گذر از خودگذشتگی و برای اخلاقی تر کردن جوامع انسانی در خیررسانی به دیگران بکوشیم. مهم تر این که نویسنده راهکارهای اساسی را برای متولیان مؤسسات خیریه ارائه می دهد تا با نظارت بیشتر در جهت توسعه ی آن مراکز ، دیگران را ترغیب و تشویق به همکاری نمایند.
کتاب با تعریفی از دیگر دوستی موثر آغاز می شود و با بیان ظهور یک جنبش درعرصه ی خیررسانی به دیگران تداوم مییابد. در بخش سوم با عنوان ساده زیستن با هدف بخشش بیشتر، سخنی از آمبروز اسقف اعظم قرن چهارم میلادی در میلان را یادآور میشود که « وقتی به نیازمندی کمک میکنی، بخشی از داشته هایت را به او نمی بخشی، چیزی را به او می بخشی که از آن خود اوست. زیرا چیزی را که برای استفاده ی همه ما بخشیده شده به تصرف خود درآورده ای.»(ص۶۶)
تعالیم کلیسا در باب فقر منطبق با روایت انجیل از پاسخ عیسی به فرد ثروتمندی است که به عیسی گفت: از کودکی به تمامی احکام عمل کرده است و میخواست بداند چه کار دیگری بکند تا به بهشت برود. روایت است که عیسی به او گفت: چیزی است که کم دارد، برو هر آنچه را داری بفروش و به فقرا ببخش»(ص۶۷) سپس مصادیقی از بخشش را آورده است که موجبات تقویت نظام خانواده و سبب شادکامی افراد شده است. چرا که بخشش کردن آدمی را از عذاب وجدان میرهاند و دنیای را که دوست دارد در آن زندگی کند، می سازد.(ص ۷۴ )
در فصل چهارم درآمدزایی با هدف بخشش را پیش می کشد. بروکس می گوید: برگزیدن یک حرفه صرفاً برای درآمدزایی، میتواند تباه کننده باشد حتی اگر درآمد حاصله را خرج کمک به خیریه کنید.(ص ۸۶)
آنهایی که با هدف بخشش درآمدزایی میکنند حتی بیشتر از اکثر مردم با ارزشهای اخلاقی شان مأنوس اند. یکی از عقایدشان این باور انسانی است که باید طوری زندگی کنیم که بیشترین خیر را برسانیم.(ص۹۰) نظام های اخلاقی- رفتاری معمولاً این اصل را که ضرر نرسان به اصل بیشترین خیری که میتوانی برسان، اولویت میدهند.(ص ۹۲)
دیگر حرفه های اخلاقی عنوان فصل پنجم است. کسب درآمد برای کمک کردن، انتخابی اخلاقی است.(ص ۹۶) آنها که توانایی خاص و عزم جدی دارند می توانند با تأسیس یک نهاد، تاثیر مثبت شان را در دنیا به حداکثر برسانند.(ص ۱۰۰) آگاهی بخشی به مردم درباره ی نیازهای نیازمندان در هر جای دنیا سبب آگاهی آنها به نیاز انسان های اطرافشان هم خواهد شد.( ص۱۰۱) پاسخ به این پرسش که کدام حرفه را دنبال کنم که بیشترین خیر را برسانم به علایق یا توانایی و شخصیت شما بستگی دارد.(ص ۱۰۶) اما همواره توصیه میشود سنجیده و بیواسطه ببخش.
در فصل ششم با بیان واقعیتی به بخشیدن بخشی از وجود خود اشاره میکند. الکساندر در ۲۱ سالگی کلیه اش را بخشید و این سبب اهدای کلیه توسط شش نفردیگر شد.(ص ۱۰۹) این یکی از معقول ترین راههای دیگر دوستی موثر برای کمک به دیگران است. اهداء کردن خون، مغز استخوان و سلول بنیادی انواع نسبتاً ساده ی دیگر دوستی موثر است.(ص۱۱۱)
در فصل هفتم با طرح سؤال آیا فقط به عشق نیازمندیم؟ می نویسد: دیگردوستان مؤثر به قدری دغدغه ی رفاه دیگران را دارند که می پذیرند در زندگی خودشان تغییراتی معنادار بدهند.(ص ۱۱۵) دو وال همدلی را موضوع مهم زمانه ی ما می داند. ریفکین معتقد است تمدن به حدی از درک همدلی رسیده است که فراتر از خانواده و محیط اطراف می رود و کل بشر را فرا می گیرد.(ص ۱۱۷) بلوم در بسط همدلی می نویسد: بیشترین امیدمان به آینده به این نیست که مردم را بر آن داریم که کل بشر را یک خانواده ببینند. این غیر ممکن است در عوض امیدمان به ستایش این باور توسط مردم است که حتی اگر با غریبه های دور از خود همدلی نمی کنیم، باور داشته باشیم که زندگیشان به اندازهای زندگی آنها که دوستشان داریم ارزشمند است.(ص۱۲۰)
در فصل بعد شواهدی از دیگردوستان موثر نقل میکند که بیشتر در قالب استدلال است تا هیجان. به اینکه وقتی درباره ی چرایی فعالیتهایشان صحبت میکنند از زبانی استفاده میکنند که بیشتر حاکی از نسبتی عقلانی است تا بر انگیزشی هیجانی.(ص ۱۲۶)
می توانیم حدس بزنیم انسان هایی که سطح بالایی از توانایی تفکر تحلیلی دارند احتمال بیشتری دارد که به کمک دیگری بشتابند. کاری که مشخصه ی دیگردوستی موثر است. نیکوکارانی که با مبالغ کم به چندین خیریه کمک میکنند، معمولاً نیکوکاران پر شور احساساتی و غیرسنجش گر هستند.(ص ۱۲۹) رواج تفکر علمی بین افراد ممکن است به بهبود تفکر کمک کند… تفکر بهتر تاثیر اخلاقی مثبتی هم به همراه داشته است.(ص ۱۳۵)
فصل نهم این بخش عنوان دیگردوستی و شادکامی را در بر دارد. بسیاری از دیگردوستان موثر به هیچ وجه فعالیت شان را از خودگذشتگی نمیدانند… چون افزایش بیشتر درآمد یا اثر بسیار کمتری بر روی شادکامی می گذارد یا هیچ اثری نمی گذارد.(ص ۱۳۸)
گرچه استفاده از درآمد برای خرید وسایل شادکام ترمان نمیکند ولی استفاده از درآمد برای کمک به دیگران چنین تاثیری دارد. یعنی بخشش باعث ایجاد بازخوردی مثبت می شود که خودش به خرج کردن بیشتر برای دیگران و افزایش شادکامی میانجامد.(ص۱۴۰) عزت نفس نقش مهمی در شادکامی بازی می کند و مستحکم ترین پایه ی عزت نفس، داشتن زندگی اخلاقی است. یعنی زندگی ای که در آن فرد بیشترین تأثیر مثبت
میگذارد.(ص ۱۴۱)
در بخش چهارم یا پایانی با تیتر «انتخاب اهداف سازمانها « موارد کلی تری را بیان میکند. در فصل دهم با عنوان بومی یا جهانی مینویسد: یکی از بزرگترین سازمان های ارائه دهنده ی خدمات بشردوستانه در جهان «مشاوران بشردوستی راکفلر» است.(ص ۱۴۸)
وقتی به مخاطبانم در ایالات متحده میگویم: باید به فقیرترین انسانهای دنیا کمک کنیم پاسخ رایجی که دریافت می کنم این است که نخست باید فقرای کشور خودمان را یاری بدهیم اما باید در نظر داشت که فقری که در آمریکا وجود دارد بسیار متفاوت است با فقر در کشورهای در حال توسعه است.(ص ۱۵۱) فقرای آمریکا نسبت به اکثر اعضای جامعه ای فقیرند که با معیارهای تاریخی به طور شگفت آوری ثروتمند است. از سوی دیگر، انسان هایی که در کشورهای در حال توسعه فقیرند با معیاری مطلق فقیرند. معیاری که حاکی از ناتوانی شان در دستیابی به نیازهای اساسی شان است.(ص ۱۵۲)بنابراین چه تصمیم بگیریم با پول نقد یاری دهیم چه با خوراک و چه با خدمات پزشکی اگر به سازمانهایی کمک کنیم که به انسانهای دچار فقر شدید در کشورهای در حال توسعه کمک میکنند، نیکی بسیار بیشتری کرده ایم.(ص ۱۵۴)
در فصل یازدهم با طرح سؤال آیا برخی از اهداف به طور عینی از بعضی دیگر مطلوب ترند؟ هر چند پاسخ به سوال را سخت میداند اما در قالب دو مثال میگوید: کمکی که از نابینایی یک نفر جلوگیری میکند، ارزش بیشتری دارد از کمکی که هزار نفر را قادر به بازدید از قسمتجدید موزه
میکند.(ص ۱۶۰)
چنان که آموزش به زنان جهت پیشگیری از تولد ناخواسته ۶ برابر بهتر از کمک مالی به آنهاست.
(ص ۱۶۴)
در فصل دوازدهم با عنوان مقایسه دشوار مثالی از موسسه سنجیده ببخش می آورد و نتیجه میگیرد پرسشهایی درباره ی ارزش ها و ترجیح گزینه های مختلف کار خیر وجود دارد که مردم به شیوه ای عقلانی می توانند درباره ی آنها نظرات متفاوتی داشته باشند.(ص ۱۷۲)
در فصل سیزدهم کاستن از رنج حیوانات و حفاظت از طبیعت طرح می شود و از برمن نقل میکند که نجات حیوانات آسیب دیده از آن دسته کارهای خیر است که عملا نمی توان با دیگر فعالیت ها مقایسه کرد.(ص۷۷۴) چنان که برای کاهش دادن و متوقف کردن یا معکوس کردن چرخه ی تغییرات آب و هوایی لازم است از طبیعت حفاظت کرد.(ص ۱۸۱)
در فصل چهاردهم نویسنده معتقد است که در انتخاب بهترین موسسه باید توجه داشت که اکثر کمک ما به خیریه ها بر پایه احساسات است. دوسوم نیکوکاران هیچ تحقیقی قبل از اهدای کمک هایشان انجام نمیدهند.(ص ۱۸۵) از سوی دیگر درصد نیکوکاران سنجشگر بسته به عرصهای که به آن کمک می کنند متفاوت می شود. جای تعجب نیست که نیکوکارانی که در مسائل بین المللی فعال اند در مقایسه با فعالانی که روی هر هدف دیگری فعال اند، بیشتر تحقیق می کنند.(ص ۱۸۶)
در فصل پانزدهم، نویسنده با برشمردن مواردی برای انقراض انسان چون جنگ هستهای، بیماری هم گیر با منشأ طبیعی، گرمایش جهانی و رویداد نانوتکنولوژیک توصیه می کند: برای کاهش آن دسته از خطرات انقراض انسان که به موجودات اکنون زنده ی ذی شعور هم خیر مؤثر می رساند، جدی باشیم. برای مثال حذف یا کاهش مصرف محصولات حیوانی هم به حیوانات سود میرساند هم انتشار گازهای گلخانهای را کاهش میدهد و هم احتمال شیوع بیماریهای مسری ای را کاهش می دهد که ناشی از ویروس هایی است که بین حیوانات در مزارع کارخانه ای امروز که بستر ایده آلی برای تولید مثل ویروس هاست، تکامل مییابند.(ص ۲۱۵)
و در پایان امیدوارانه میگوید: اما این ادعا که دنیا خشن تر و خطرناک تر از همیشه است، برداشتی ساختگی و رسانه ای است. انسان های خشونت ورز بسیاری در دنیا وجود دارند اما احتمال مرگ خشونت بار توسط انسانی دیگر برای هر انسانی که به طور تصادفی انتخاب کنیم از هر دوره ی دیگری کمتر است. برای نمونه مرگ روزانه ی کودکان به خاطر فقر در یک بازه ی پنج ساله(2009-2014) از ۲۷ هزار به ۱۷ هزار نفر کاهش یافته است.
آخرین پیام مؤلف: دیگردوستی موثر هم به منزله ی نوعی پیشرفت در رفتار اخلاق مدار است و هم نشانگر پیشرفت در کاربرد عملی استعداد عقلانی ما. جنبش دیگردوستی مؤثر در حال ظهور توصیف کرده ام. این یعنی توسعه می یابد و گسترش بیشتر پیدا خواهد کرد.(ص ۲۱۹)
و در نهایت، ما باید به این باور برسیم که دیگران هم جزئی از زندگی ما هستند. تنها زیستن، تنهایی ما را بیشتر تقویت می کند. با توجه به غیر است که ما از لاک خود خارج می شویم. و دیگران را شریک زندگی خود می کنیم.