پیشتر، از رسانههای فارسی زبان غربی و همینطور بعضی چهرههای صاحب نفوذ که بدون ارائه مدارک و مستندات مکتوب، تلاش میکردند اخبار و حوادث داخلیِ کشور را مطابق میل و سلیقه خود مخابره کنند انتقاد میکردیم و اصالت آنها را زیر سؤال میبردیم اما اکنون این بیماریِ مزمن گریبان بعضی افراد و پارهای از رسانههای داخلی را هم گرفته و متأسفانه هر کدام بدون در نظر گرفتن میزان تبعات یک خبرِ حساس، آن را همانطور که باخبر میشوند پوشش میدهند.
چند روز پیش مصطفی رنجبریِ بیوردی، معلم جوان مینابی فوت کرد و محمد حبیبی(عضو و سخنگوی هیئت مدیره کانون صنفی معلمان تهران) در صفحه شخصیِ خود، بدون ملاحظه و عدم ارائه مستندات، علت خودکشیِ وی را به مشکلات مالی و معیشتی نسبت داد و همین چند جملهی کوتاه کافی بود تا شبیه بمب خبری بین رسانههای فارسی زبان داخلی و خارجی دست به دست شود و نقل محافل گردد. عجیب اینجاست که چنین خبر حساسی را هیچکدام از این رسانههایی که آن را مخابره کردهاند، خود به صورت مستقل به آن نپرداخته و زحمت شفاف سازی و تحقیق به خود ندادهاند تا انگیزه خودکشی و علت واقعی ماجرا را جویا شوند. متأسفانه چنین ضعفی در بین بسیاری از رسانههای داخلی و حتی معتبر ما وجود دارد.
واقعیت این است که مرحوم رنجبری شخصی آرام و درونگرا بود و از بیماریِ افسردگی رنج میبرد و به ویژه طی یک سال اخیر که به علت کرونا پدر و سپس داییِ خود را در فاصلهکوتاهی از دست داد بر شدت افسردگیاش افزود. ایشان هم با پدر و همینطور داییاش(دکتر شبان) رابطهی عاطفیِ بسیار عمیق و نزدیکی داشت و فوت آنها ضربهی محکمی به روح و روانش وارد کرد. از طرفی تعطیلیِ مدارس و قطع ارتباط او با دانش آموزان و همکاران به منزوی بودن او افزود. نزدیکان ایشان مرتضی (برادر بزرگتر) و حسام (پسر دایی و همکلاس دوران دبیرستانش) شرایط روحی و روانی وی را تأیید میکنند و اذعان دارند که طی ماههای اخیر مدام و بیش از حد، وقت خود را در بهشت زهرا بر سر مزار عزیزان خود میگذراند. آنها همچنین از اینکه انگیزه وی را از این اقدام به غلط رسانهای کردهاند ناراحت اند. زیرا خانوادههای دست و پا بستهای نیستند.
به طور قطع شخصی نظیر مصطفی که از شهری دور افتاده و محروم قد علم میکند و با رتبهای بسیار خوب به دانشگاه راه پیدا میکند و با معدلی بالا فارغالتحصیل میشود و حتی بورسیه اسپانیا شاملش میشود، دولت را موظف و مکلف میداند که در حوزه کاری به اندازه توانایی و قابلیتهایش مورد توجه قرار دهد و شرایطی در شأن و منزلتش برایش فراهم آورد. ناگفته پیداست همهی اعتراضهایی که در یکایک نقاط ایران وجود دارد بر سر همین موضوع است. از همین رو میتوان گفت مشکل مالی که همهی معلمان از جمله مرحوم مصطفی با آن دست و پنجه نرم میکنند وجود داشت اما علت اصلی مرگ وی را باید به مجموعهای از عوامل نظیر تیپ شخصیتی، مرگ عزیزان، افسردگی و مسائل درون خانوادگی نسبت داد.
برادر مرحوم مدعی است رسانهای کردن مرگ وی (که خیلی سریع صورت گرفت) نه از ناحیه خانواده و روابط عمومیِ محل کارش بلکه از کانال دیگری و به دلیل گمراه کردن عموم بود!
با این حال کسانی که خود را جز هیئت رئیسه کانون میدانند و در مقام سخنگوی این کانون برآمدهاند باید تیزبینانه و از سر صداقت ماجرا را رصد میکردند نه احساسی و عجولانه که حتی در بیان نام خانوادگی همکار خود دچار خطا شوند. پرداختن به این موضوع به شکلی سطحی و اغراق آمیز نه تنها از آتش اندوه خانواده آن مرحوم نمیکاهد بلکه کمکی هم به حل مسائل و مشکلات معلمان نمیکند.