مهدی میرآبی
وقتی نماینده و ویترین ورزشگاههای ایران «آزادی» تا این اندازه به درد مبتلاست و بخاطر خرابی و احتمالِ ریزش سکوها ظرفیت را به کمتر از یکسوم کاهش دادهاند، خانمها را با تهدیدِ فیفا به صورت گلچین شده به ورزشگاه راه میدهند. پولِ هدستِ پیشرفته برای داوران موجود نیست و کمک داور ویدئویی برای اولین بار در مسابقات لیگ (بخاطر شهرآورد) وارد ایران میکنند. مشخص است که متن (مستطیل سبز) به حاشیه میرود و حاشیه (خرابیها) جای متن را پر میکند.
اما فقط این زیرساختها نیستند که مخل اجرای برنامهها شدهاند. عوامل، مدیران، دستاندرکاران جملگی نقش مستقیمی در پدید آمدن چنین وضعیتی داشتهاند.
در اداره امور این کشور هر چه جلوتر رفتیم حلقه و دایره خودیها تنگ تر شد و اشخاصی که در ظاهر مجیزگویی و تظاهر به دین داری دست بالا را داشتند، پستهای بالاتری گرفتند.
مایه شرمساری و حقارت است که رئیس ورزش پهلوانیاش مدعی شود: «راز پیروزی بر حریفان خدا ترسی است.» میگوید: «هر کسی از خدا بیشتر بترسد در نهایت او پیروز میدان است.» و گویا چون «یزدانی» خدا نترس بود از «تیلور» شکست خورد. انگار خدا فقط برای یزدانی است و تیلور خدایی ندارد. اگر «دبیر» درس احکام در امور فقه برای بیان در حوزه علمیه را با امور فنی در فدراسیونهای ورزشی اشتباه نمیگرفت، باز میتواند سر پست ریاستش بماند. اما او باید با این افاضات وفاداری خودش را در هر مقطعی از زمان برای پایداریچیها به اثبات برساند تا برای سالهای آینده هم خود را در این پست بیمه کند. «مهرداد خدیر» در پایان مقالهای که پاسخ مفصلی به دبیر میدهد. نقل قولی از کارل پوپر فیلسوف معاصر معروف میآورد: «اگرچه من یهودی نیستم، اما به این نتیجه رسیدهام که حکمت سرشاری در این فرمان از ۱۰ فرمان موسی وجود دارد که میگوید: نام خداوند را به عبث بر زبان نیاور!»
فساد فقط منحصر به امور مالی نیست. این هم نوعی از فساد است. و اما فساد سیستماتیکِ مالیِ عریان و عیان یعنی اینکه مدیران عامل این دو باشگاه به شکل دورهای با پروندههای جریمه از سوی بازیکنان خارجی روبرو شوند و هر بار در فیفا بازنده و محکوم شوند. بماند که بخاطر سوء استفادههای کلان داخلی، دو مدیر مطرح «رویانیان» و «هدایتی» حکم حبس گرفتند و روانه زندان شدند. اگر مبالغ صدها پروندههای این چنینی که حاصل شاهکارهای مدیران دولتی طی دو دههی اخیر است را شمارش کنید، خواهید دید که فساد آن ها دستکمی از چای دبش ندارد.
تعجبآور نیست که اکنون رئیس فدراسیون فوتبال کسی باشد که قرارداد ترکمنچای ویلموتس را امضاء کرد. مشخصاً سرمربی تیم ملی هم باید شخص تمامیت خواهی از بر و بچههای نازیآباد انتخاب شود. تا به قول معروف جنسمان جور باشد.
پارسال دادستانی تهران در نامهای و در پاسخ به استعلام وزارت ورزش و جوانان قطاری از اتهامات مهدی تاج را به این وزارتخانه اعلام کرد. اما نتیجه شد ریاست مجدد وی! مثل مربی شدن مجدد قلعهنوعی. برای پرونده قلعهنوعی نیازی نیست دادستانی اتهاماتش را فهرست کند. باید رجوع کرد به سخنان بازیکنان و پیشکسوتانِ صادق، راستگو و جوانمرد فوتبال.
فردوسیپور افشا کننده بود، اما قلعهنوعی مدعی : «این آقا دارد به فوتبال این مملکت خیانت میکند.» اکنون فردوسیپور در حاشیه است و قلعهنوعی در متن. مثل شهرآورد 102 که چیزی در متن (تاکتیکهای فنی) نداشت تا در زمین عرضه کند، اما تا دلتان بخواهد بطری آب، شکایت و بیانیه علیه هم رگبار کردند.