گروه سلامت – دکتر صمیم ارزانی
اختلالات شخصیت به مجموعهای از الگوهای ناسازگارانه، انعطافناپذیر و پایدار رفتاری، هیجانی و شناختی گفته میشود که با انتظارات فرهنگی جامعه همخوانی ندارند و باعث بروز مشکلات جدی در زندگی فردی، اجتماعی و شغلی افراد میشوند. این الگوها معمولاً از نوجوانی یا اوایل بزرگسالی آغاز میشوند و در صورت عدم مداخله، ممکن است تا پایان عمر ادامه یابند. افراد مبتلا به این اختلالات اغلب نسبت به مشکل خود آگاه نیستند و دیگران را مسئول مشکلات میدانند. برای مثال، فردی با اختلال شخصیت مرزی ممکن است به دلیل ترس شدید از رها شدن، روابط خود را تخریب کند، اما این رفتار را کاملاً طبیعی تلقی کند.
شکلگیری اختلالات شخصیت نتیجه ترکیبی از عوامل ژنتیکی، روانشناختی و محیطی است. از نظر ژنتیکی، برخی اختلالات مانند وسواسی-جبری یا مرزی ممکن است زمینه وراثتی داشته باشند. همچنین تجربیات کودکی، از جمله سوءاستفاده، بیتوجهی والدین یا تروماهای عاطفی، نقش مهمی در شکلگیری این اختلالات ایفا میکنند. برای نمونه، تجربه بیثباتی در روابط دوران کودکی میتواند زمینهساز اختلال مرزی یا خودشیفته شود. محیط اجتماعی و فرهنگی نیز تأثیر قابل توجهی دارد. برای مثال، بزرگ شدن در خانوادهای سختگیر یا بیش از حد انتقادگر ممکن است به بروز اختلالاتی مانند پارانوئید یا اجتنابی منجر شود.
بر اساس راهنمای تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM-5)، اختلالات شخصیت در سه دسته یا خوشه طبقهبندی میشوند. خوشه A شامل اختلالاتی است که با رفتارها و افکار عجیب و غیرمعمول همراهاند. از جمله اختلال شخصیت پارانوئید که با بیاعتمادی شدید و تفسیر تهدیدآمیز رفتار دیگران همراه است، اختلال اسکیزوئید که با بیمیلی به روابط اجتماعی و بیتفاوتی عاطفی مشخص میشود، و اختلال اسکیزوتایپال که شامل باورهای عجیب، گفتار نامنسجم و اضطراب اجتماعی است. خوشه B مربوط به اختلالاتی است که در آنها هیجانهای شدید، رفتارهای نمایشی و تکانشی دیده میشود. این گروه شامل اختلال ضداجتماعی (با ویژگیهایی مثل بیتوجهی به حقوق دیگران، دروغگویی و عدم پشیمانی)، اختلال مرزی (با نوسانات خلقی شدید، ترس از رها شدن، و خودزنی)، اختلال نمایشی (با نیاز افراطی به جلب توجه و رفتارهای اغواگرانه)، و اختلال خودشیفته (با احساس بزرگپنداری، نیاز به تحسین و ناتوانی در همدلی) است. خوشه C نیز به اختلالاتی اختصاص دارد که با اضطراب شدید و رفتارهای اجتنابی مشخص میشوند. از جمله این اختلالات میتوان به اختلال اجتنابی اشاره کرد که فرد در آن به دلیل ترس از طرد شدن از روابط اجتماعی دوری میکند، اختلال وابسته که با نیاز افراطی به مراقبت دیگران و ناتوانی در تصمیمگیری مستقل همراه است، و اختلال وسواسی-جبری که شامل کمالگرایی، کنترلگرایی و تمرکز وسواسگونه بر جزئیات است. تشخیص این اختلالات با چالشهای متعددی روبهرو است. مهمترین نشانههای هشدار شامل الگوهای رفتاری تکرارشونده در موقعیتهای مختلف، اختلال در عملکرد شغلی، تحصیلی یا روابط بینفردی، و مقاومت شدید در برابر تغییر است؛ حتی زمانی که فرد متحمل پیامدهای منفی رفتارهای خود میشود. درمان اختلالات شخصیت اغلب زمانبر و پیچیده است، اما امکانپذیر است. رواندرمانی یکی از اصلیترین روشهاست. برای مثال، درمان دیالکتیکی-رفتاری (DBT) بهویژه برای افراد مبتلا به اختلال مرزی مؤثر شناخته شده و تمرکز آن بر آموزش مهارتهای تنظیم هیجانات و افزایش تحمل استرس است. درمان شناختی-رفتاری (CBT) نیز برای اصلاح باورهای ناسازگارانه در اختلالاتی مانند پارانوئید یا اجتنابی کاربرد دارد. در کنار رواندرمانی، دارودرمانی نیز در برخی موارد برای کنترل علائم شدید اضطراب، افسردگی یا نوسانات خلقی بهکار میرود، هرچند که خود اختلال شخصیت با دارو درمان نمیشود، بلکه تنها برخی علائم آن کنترل میگردد.
در نهایت، درک عمیقتر اختلالات شخصیت مستلزم نگاه انسانی، پرهیز از قضاوت و تمرکز بر توانمندسازی افراد در مسیر درمان و بازیابی کیفیت زندگی است. افراد مبتلا نه «بد»، بلکه نیازمند حمایت، درک و مداخلات علمی هستند. پذیرش و آگاهیرسانی، نخستین گام در مسیر بهبود است.