بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • تبلیغات
  • تماس با ما
  • درباره ما
یکشنبه, تیر 1, 1404
روزنامه ندای هرمزگان
  • سیاسی
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • ورزش
  • فرهنگی
  • پزشکی
  • روزنامه امروز ندای هرمزگان
  • آرشیو روزنامه ها
  • تماس با ما
  • درباره ما
  • سیاسی
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • ورزش
  • فرهنگی
  • پزشکی
  • روزنامه امروز ندای هرمزگان
  • آرشیو روزنامه ها
  • تماس با ما
  • درباره ما
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
روزنامه ندای هرمزگان
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
خانه فرهنگ و هنر ادبیات

گفت‌وگو با مهدی میرآبی، نویسنده هرمزگانی درباره روزنامه‌نگاری، نویسندگی و سوژه‌های داستانی؛ داشتن تخیل قوی شرط اساسی برای داستان نویسی است

توسط تیم نویسندگان ندای هرمزگان
1401-11-04
زمان مطالعه: 2 دقیقه
گفت‌وگو با مهدی میرآبی، نویسنده هرمزگانی درباره روزنامه‌نگاری، نویسندگی و سوژه‌های داستانی؛  داشتن تخیل قوی شرط اساسی برای داستان نویسی است

ساحل عطایی

مهدی میرآبی ساکن شهرستان میناب است. دانش آموخته مالی، حسابداری است اما حرفه و هنرش هیچ ارتباطی با تحصیلاتِ دانشگاهی‌اش ندارد. در رسانه‌ها و مطبوعات خوب فعال است و نسبتاً پر کار. در حوزه‌های مختلفی قلم می‌زند. با این همه شعر، داستان کوتاه، نقد ادبی و گزیده‌گویی هم از کارهای دیگر اوست. خواستیم بدانیم چطور توانسته در همه‌ی این حوزه‌ها حضور موفقی داشته باشد و محتوا تولید کند؟
با ما در این گفت‌وگو همراه باشید.
آقای میرآبی! شما در گونه های مختلف ادبی طبع آزمایی می‌کنید و در کنارش در حوزه‌های مختلف روزنامه‌نگاری هم فعال هستید. دلیلش چیست؟
من از بچگی به نوشتن علاقه‌مند بودم. اما گرایشم بیشتر به داستان نویسی بود و زمینه مطالعه‌ام به همین حوزه تعلق داشت. اما رفته رفته احساس کردم به طور غیر ارادی آدم منتقدی هم هستم. منتقد نه به معنای ایراد گیر بودن از مسائل پیش پا افتاده و ناچیز و همینطور نه در مفهوم کلان آن که بخواهم یادداشتی تحقیقی بنویسم. در آن سن و سال (نوجوانی) منتقد وضع موجود بودم. از سیستم آموزشی گرفته تا ادارات شهری که به وظیفه خود خوب عمل نمی‌کردند. اما قابلیت و توانایی بیان آن را نداشتم. وقتی به خواندن کتاب و روزنامه رو آوردم به طور طبیعی هم قلمم در حوزه ادبیات تقویت شد و هم در بخش‌های دیگری از آنچه بعدها می‌خواستم به سراغش بروم.
چطور توانستید حوزه‌ی مطالعه‌تان را با یکدیگر تلفیق کنید؟
هر نویسنده‌ای برای ارتقاء دانش و معلومات خود روش‌هایی دارد. البته من در این راستا هیچ‌گاه به روش ثابت و یا به اصطلاح گلخانه‌ای متوصل نشدم (هر چند در نگارش داستان معمولاً شیوه‌ی ثابتی دارم.)
این مهم است که یک نویسنده‌جدا از دامنه‌ی کاریش تاریخ سیاسی/اجتماعی کشور خود را خوب بشناسد و مرتب دامنه‌ی مطالعه‌اش را در این حوزه گسترش دهد. اولین اقدامم پس از مطالعه تاریخ این بود که بتوانم از مسائل مهم و روز کشور اطلاعات عمومیِ بالایی کسب کنم. برای تقویت در این بخش نیازی نیست حتماً به سراغ کتاب اطلاعات عمومی رفت. راه ساده‌تر و مفید‌تر این است که مقاله‌های کارشناسان زبده و توانا را در حوزه‌های مختلف از جراید و مطبوعات گلچین کرده و مطالعه کنید. از سال‌ها پیش من هر صبح این کار را انجام می‌دهم. و در نیمه دومِ روز به سراغ کتاب داستان و نقد ادبی می‌روم.
بالزاک می‌گوید «قانونِ هنر کارِ مداوم است.»
آیا کتاب یا اقدامی بوده که تأثیر بالا و جهشی در پیشرفت کار شما داشته باشد؟
من همیشه روی کیفیت کتاب‌ها برای خواندن حساس بوده‌ام. و به دوستان، اطرافیان و اقوام این توصیه را دارم که اگر کتاب می‌خوانند، هر کتابی نخوانند، کتاب خوب بخوانند. در همین راستا سال‌ها پیش جمله قصاری نوشتم که چنین بود: « ما ممکن است با هر غذایی بزرگ شویم ولی ذهن ما با تغذیه بد کوچک می‌ماند.» واقعیت این است که برای نویسندگان خواندن کتاب‌های خوب یعنی انتخاب بهترین مسیر برای رسیدن به مقصد.
در مورد انتخاب کتاب‌های خارجی به مترجم آن هم باید اهمیت داد. اما در مورد تأثیر گرفتن، به نظرم هر هنرمند و نویسنده‌ای بر حسب سلیقه‌ای که دارد تعداد محدودی از بزرگان را الگوی خود قرار می‌دهد یا بهتر بگویم به کار آنها نسبت به دیگران علاقه بیشتری نشان می‌دهد. من طنز چخوف را می‌پسندم. کارهای گی‌دو موپاسان و اُ. هنری را خیلی دوست دارم. همین‌طور ماکسیم گورکی و همینگ‌وی. اغراق نیست اگر بگویم آن دسته از داستان‌های کوتاهی که پایان غافلگیر کننده‌ای دارند تحت تأثیر اُ.هنری به نگارش در آورده‌ام.
اما آنچه نگاه مرا تغییر داد و مفاهیم جدیدی به من آموخت خواندن کتاب‌های نقد ادبی بود.
از بحران‌ها(به ویژه بحران‌های اخیر) چگونه می‌توان به عنوان سوژه داستانی بهره برد؟
بحران‌ها را باید دسته بندی کرد.
بعضی از بحران‌ها و حوادث از قبیل بلاهای طبیعی، اتفاقات تازه و جدیدی نیستند و ممکن است هر سال شاهد آن باشیم، به همین دلیل جز کارتونیست‌ها که از آن به عنوان سوژه‌ای برای مطبوعات استفاده می‌کنند، در سایر ژانرها به عنوان یک موضوع مهم و بکر از اهمیت بالایی برخوردار نیست.
اما حوادث دیگری نظیر جنگ، قحطی، اعتراضات، تحریم و همین‌طور کرونا که ابعاد گسترده‌و تازه‌تری دارند و در هر زمان با اشکال مختلفی شروع و خاتمه میابند سوژه‌ایست که هنرمندان و نویسندگان به سراغش می‌روند و آثار ماندگاری می‌توانند خلق کنند.
تفاوت بین بلاهای طبیعی با سایر بحران‌ها مثلاً جنگ در چیست که به عنوان دو سوژه از درجه اهمیت بسیار متفاوتی برخوردار هستند؟
همان‌طور که گفتم گستردگی این دو حادثه یکسان نیست. منظورم از گستردگیِ ابعاد، میزان تلفات جانیِ حادثه هم نیست. ببینید در بلاهای طبیعی بشر نقش و دخالتی ندارد. پس بلاهای طبیعی باور پذیرتر و قابل هضم‌تر هستند، گرچه حکومت‌ها در مهار آن نقش دارند اما خواه نا خواه در همه جا رخ می‌دهد و تلفات هم به بار می‌آورد. آمریکا یک کشور پیشرفته است اما در هنگام توفان‌های شدید مهار آن برایش ناممکن می‌شود. یا سیل و رانش زمینی که در سال ۲۰۱۱ میلادی گریبان ژاپن را گرفت میزان خسارت و تلفات جانی بالایی به بار آورد.
بنابراین بلاهای طبیعی گرچه قربانی می‌گیرند اما ما نمی‌توانیم علیه آن (طبیعت) خشمگین شویم زیرا از کودکی در مدارس با جغرافیا و ویژگی‌ها و قوانین نظام هستی آشنا شده‌ایم. مسئله مرگ ما را ناراحت می‌کند. اما آنچه از خود مرگ مهم‌تر است نوع مواجهه با آن است. مثلاً در قضیه هواپیمای اکراینی اگر حادثه به علت نقص فنی رخ می‌داد آیا ماجرا این همه کش پیدا می‌کرد و بازماندگان و ما را اینگونه عصبانی و خشمگین؟ قطعاً خیر. وقتی انسانی از جنس خود ما در ستاندن جان دیگری نقش داشته باشد. اینجاست که دیگر مسئله فرق می‌کند. جنگ هم زاده‌ی دست بشر است. مسببان و مقصران جنگ همیشه انسان‌های قسی‌القلبی در طول تاریخ بوده‌اند. در این کشمکش و جریان دو قطبی انسان‌های فداکار، شجاع، نترس و جنگجو به عنوان قهرمان ظهور می‌کنند و سعی در محافظت از میهن و خاک کشور خود دارند. اما در طرف مقابل انسان ظالم، متجاوز و ستمگر قرار دارد که از فضایل و ارزش‌های انسانی کاملاً به دور است. وقتی شما به عنوان یک هنرمند این ماجراهارا پالایش می‌کنید که در یک بستر تاریخی و فرایند مدت‌دار آغاز و خاتمه میابد در میابید که هر آنچه برای تولید یک اثر ادبی لازم دارید در این گنجه پیدا می‌شود.
کرونا چگونه می‌تواند به عنوان یک سوژه داستانیِ خوب تلقی شود؟
در مورد حادثه‌ی تلخ کرونا بسیار می‌توان نوشت و صحبت کرد. و از بستر و محیط‌های مختلف آن سوژه‌های داستانیِ متنوعی بیرون کشید. فراموش نکنیم که شاهکار کامو با عنوان «طاعون» به پیدایش همین بیماری که عنوان کتاب را در بردارد اشاره می‌کند که در زمان خودش جان هزاران نفر را گرفت. در آن رمان ما شاهد شخصیت‌هایی هستیم که هر کدام به فراخور موقعیت‌هایی که دارند، فارغ از نتیجه‌ی اخلاقیش رفتارها و برخوردهای متفاوت و بعضاً متناقض (انکارگونه) بروز می‌دهند. دقیقاً مصداق بارز آن را ما از مقامات کشور خود در مواجهه با کرونا شاهد بودیم. مردم جهان در یک تله‌ی اسارت و دور از هم افتادند که آرزویشان دیدار با یکدیگر و بازگشت به شرایط اولیه بود اما با رفتاری بسیار متفاوت از هم.
در این بستر عده ای، از اعضای یک خانواده گرفته تا اشخاص در محیط کار ضمن اینکه می‌کوشیدند در امان باشند به شکلی غیر اخلاقی درصدد استفاده از این فرصت طلایی برآمدند تا به منفعت مادی برسند.
از یک منشیِ پزشک در نوبت دهی گرفته تا خود پزشک‌های عمومی و غیر تخصصی که تبلیغات واهی و گمراه کننده‌ای در جهت درمان داشتند تا اشخاصی که درمان‌های غیر علمی برای فروش محصولات در پلتفرم‌های فضای مجازی تبلیغ می‌کردند و باورهای مردم را به بازی گرفتند. در مقابل این نوع رفتار، جان فدایی‌های کادر درمان هم وجود داشت که به عنوان شخصیت‌های اسطوره‌ای تاریخِ کرونا هرگز از یاد نخواهند رفت. تجربه‌ی بسیاری از افرادِ درگیر به ویژه کادر درمان با کرونا خاطرات نادر، جذاب و هولناکی را رقم زد که هر کدام از این رویدادها این پتانسیل را دارند که به یک اثر داستانی تبدیل شود.
کاش نهادهای فرهنگی با موضوع کرونا جایزه ادبی برگزار می‌کردند. به گمانم در آینده‌ای نزدیک شاهد آثار خوبی با محوریت و مضمون کرونا از سوی نویسندگان باشیم.
آیا می‌شود هم در کار روزنامه‌نگاری و هم داستان نویسی به یک میزان موفق شد؟
روزنامه‌نگاری و داستان نویسی دو مولفه‌ی کاملاً مجزا از هم هستند. کسی که در امر روزنامه‌نگاری قوی است اشتباه است که تصور کنیم داستان نویس قهار و ماهری هم هست و به واسطه‌ی شهرت روزنامه‌نگاری اش باید آثار داستانی‌اش را مورد اقبال قرار داد و با ارزش دانست، و بلعکس.
چنین دیدگاهی اشتباه است اما خود نویسنده‌ها هم گاه به خطا می‌افتند. البته به نظرم این بخاطر محبوبیتِ بالا و بیش از اندازه داستان کوتاه است که روزنامه‌نگاران سعی می‌کنند طبع آزمایی کنند و قلم خود را در این راه بکار بگیرند. که در نهایت توفیقی هم برایشان ندارد.
مثلاً آقای احمد غلامی (سردبیر روزنامه شرق) که در امر روزنامه‌نگاری فرد با سابقه و کهنه کاری است سال ۸۹ مجموعه داستان کوتاهی به چاپ رساند که از حیث کمی، کیفی کاملاً با آنچه از او در سرمقاله‌های شرق می‌خواندیم در تعارض بود و یا اخیراً شاهد داستان کوتاهی از احمد زیدآبادی در روزنامه اعتماد بودم که هرگز رضایتم را جلب نکرد و توی ذوقم خورد اما نوشته‌های زیدآبادی در حوزه سیاست، تحلیل‌هایش در امور بین‌الملل و تسلطی که بر حوزه اسرائیل و فلسطین دارد از نگاه من بی‌نظیر است و برای هر دانشجوی رشته‌ی ارتباطات و علوم سیاسی خواندن کارهای او را توصیه می‌کنم. اما اگر کنار داستان « روز خواستگاری هِلو» نام بزرگ زیدآبادی نبود. اعتماد که هیچ، حتی روزنامه‌های محلی هم از چاپ آن انصراف می‌دادند.
ولی کتابی که شما از آن نام بردید برنده جایزه بنیاد گلشیری و همین‌طور جایزه منتقدان و نویسندگان مطبوعات بوده است!
بردن جایزه صرفاً دلیلی بر خوب بودن اثر نیست. بنیاد گلشیری چند سالی به دلیل ناداوری در انتخاب کتاب تعطیل شد و اعضای دائم آن که از نویسندگان مطرح و پیشکسوت بودند وقتی دانستند در آرای‌شان دست‌کاری شده است برای همیشه از عضویت در بنیاد کناره گیری کردند. جایزه منتقدان و مطبوعات هم جایزه‌ی نامعتبری بود که روزنامه‌نگارانِ پایتخت نشین آن را دایر کرده بودند و به خودشان جایزه می‌دادند و مخالفان زیادی داشت. این جایزه هم به دلیلی که نام بردم برای همیشه برچیده شد. ببینید یک اثر متعالی و فاخر در بستر تاریخ تأثیرش نمایان می‌شود و در محفل‌ها و گروه‌های گوناگون استقبال گرمی از آن می‌رود و بین خوانندگان واکنش مثبتی دارد. منتقدین در محیط‌های آکادمیک و موسسات آموزشی آن را تحلیل و بررسی می‌کنند. کاری که با کتاب‌های محمد کشاورز می‌شود.
توجه داشته باشید کتاب روباه شنیِ کشاورز برنده جایزه کتاب سال بوده است در کنار آن کتاب بازار خوبان آرش صادق‌بیگی هم برنده شده است آیا داستان‌های این دو کتاب به یک میزان از ارزش ادبی برخوردار هستند؟
برگردیم به ادامه‌ی مبحث قبل، با توضیحاتی که در مورد داستان نویسی و روزنامه‌نگاری دادید. به نظر شما برای موفق شدن باید یکی از این دو را انتخاب کرد؟
خیر. هم در داخل و هم در خارج ما نویسندگانی را داریم که در هر دو مقوله قوی و خوش قلم بوده‌اند. برای نمونه اوریانا فالاچی که هم داستان نویس و هم خبرنگار برجسته‌ای بود. و همین‌طور امیل زولای فرانسوی و بسیاری دیگر.
در ایران می‌توانم از امیرحسن چهل تن نام ببرم. که مقالاتش را در نشریات آلمانی به چاپ می‌رساند(در داخل اجازه نداشت)
به عقیده‌ی من بخش بزرگی از هنر داستان نویسی (و هر هنر دیگری) ذاتی است یعنی شما آن را با خود به دنیا می‌آورید. پیش از آنکه شما به سراغش بروید او همراه شما و در وجود شماست. وقتی فروغ در ۱۶ سالگی شعرهای خوب می‌سرود دیپلم هم نداشت. به بلوغ عقلی هم نرسیده بود و تا آن سن نه تنها او بلکه هیچ کس نمی‌تواند کتاب‌های زیادی بخواند که بر دایره واژه‌گان مسلط شود و جهان بینی خودش را گسترش دهد. خب آنچه به او کمک می‌کرد استعداد و نبوغش بود. اما روزنامه‌نگاری بیشتر بر جنبه اکتسابی بودن استوار است. اگر چه نیاز به مهارت و خلاقیت هم دارد اما از طریق آموزش در کلاس‌های درس می‌توان مهارت آن را فرا گرفت.
این را هم اضافه کنم که یک روزنامه‌نگار باید حافظه قوی داشته باشد تا هنگام نگارش متن بتواند برای اثبات تحلیل‌ها و ادله‌های خود منابع معتبری از متون گذشته را نقل قول کند.
اما برای داستان نویس داشتن تخیل قوی شرط اساسی است. ما در داستان نویسی نمی‌توانیم تماماً از تجربیات خود بهره بگیریم. تخیل تصاویر، صحنه و حوادث خیالی را برای ما ممکن می‌سازد تا هنگام نیاز از آنها در ساختمان داستان بکار بگیریم.
شاید نیازی به گفتن نباشد ولی مقالات شما خواندنی است در کنار نقدهای صریح و کنایه‌های آشکار گویی عنصر کشمکش و تعلیق هم به آن اضافه می‌کنید و خوب بسته می‌شوند و فرجام قشنگی دارند در تأیید حرفم باید بگویم جایزه‌ای هم در این راه برده‌اید. آیا داستان‌های شما هم به همین اندازه خوب و خواندنی‌اند؟
نظر لطف شماست. من سرودن شعر و داستان نویسی را به طور جدی در ۱۸ سالگی و خیلی زودتر از روزنامه‌نگاری شروع کردم. اما چون تا امروز کتاب داستانی از من چاپ نشده بیشتر مرا به واسطه‌ی مقالاتم می‌شناسند. شاید ویژگی‌هایی که نام بردید از مهارت‌های من در امر داستان نویسی است که به کمک روزنامه‌نگاری آمده و با آن تلفیق شده است و منجر شده سبک متفاوتی در پیش بگیرم.
این را هم اضافه کنم که داستان نویسی خیلی سخت‌تر از روزنامه‌نگاری است. من یک مقاله را در حدود کمتر از ۲ ساعت می‌نویسم اما برای نوشتن یک داستانِ ده صفحه‌ای دست‌کم ۶ ماه زمان لازم دارم. در نوشتنِ داستان خیلی جدی، حساس و سخت‌گیرم ولی تعصب اصلاً ندارم چون به کارم ایمان دارم. تلاش زیادی می‌کنم که یک اثر را به بهترین شکل ممکن به اتمام برسانم و برای این کار روش خاصی در پیش می‌گیرم که فرمت آن ثابت است. اما گفتن همه‌ی اینها دلیلی بر خوب بودن اثر نیست. کار باید بیرون بیاید و نظر مخاطب را جلب کند. مخاطب می‌تواند یک نویسنده، منتقد یا یک داستان خوانِ علاقه مند به ادبیات و همینطور دانش آموختگان حوزه داستان نویسی باشند. به گمانم رضایت و لذت بردن همه‌ی این اقشار از یک اثر مهم است.
چه زمانی شاهد چاپ کتاب داستان‌های شما خواهیم بود؟
کارها در حال آماده شدن هستند. امیدوارم در اسرع وقت به ناشر بسپارم.
ممنون که دعوت ما را پذیرفتید. در پایان اگر حرف و سخنی مانده بفرمایید.
من هم از شما تشکر می‌کنم. توصیه‌ام به هنرجویان و نو قلمان این است که دامنه‌ی مطالعه خود را به ادبیات و این حوزه محدود نکنند. و عجله‌ای هم برای چاپ اثر نداشته باشند. متأسفانه شرایط ناشران کشور اصلاً خوب نیست و دلیل آن هم شرح مفصلی دارد که سعی می‌کنم در فرصت‌های بعد آن را بیان کنم. چاپ کتاب شبیه چاپ مقاله نیست. فرآیند پیچیده‌ای دارد که در شرایط حاضر بسیاری از ناشرانِ مطرح اقبالی برای پذیرش کتاب‌های نویسندگان ناشناخته و داخلی نشان نمی‌دهند و بیشتر بر آثار خارجی تمرکز دارند. البته از میان همین ناشران تعدادی هستند که از نویسندگان جوان حمایت می‌کنند ولی تراکم کار بالا و قراردادهای قبلی باعث شده آثار جدید را نسبت به سابق کمتر پذیرش کنند.
از آنجا که نویسندگان عموماً اشخاص زود رنج و احساساتی هستند، این را گفتم که اگر چنین تجربه‌ای داشتند مایه رنج و سرخوردگیشان نشود. در این مقطع هر چه نویسندگان بر ادامه کار همراه با تفکر به منزله‌ی بهتر شدن آثار خود متوصل شوند حاصل تلاش خود را در آینده خواهند دید./4065

Advertisement Banner
نوشته قبلی

اینجا زیبایی و پاکیزگی می طلبد

نوشته‌ی بعدی

هرمزگان 26 روز را در شرایط اضطرار آلودگی سپری کرد

تیم نویسندگان ندای هرمزگان

تیم نویسندگان ندای هرمزگان

نوشته‌ی بعدی
هرمزگان 26 روز را در شرایط اضطرار آلودگی سپری کرد

هرمزگان 26 روز را در شرایط اضطرار آلودگی سپری کرد

تازه ترین اخبار روز

  • (بدون عنوان)
  • احتکار در شرایط جنگی؛ تهدیدی برای اقتصاد و همبستگی ملی
  • معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری هرمزگان اعلام کرد پدافند بندرعباس پرتابه‌های رژیم صهیونیستی را منهدم کرد
  • (بدون عنوان)
  • مدیر بنادر و دریانوردی قشم: بندر شهید ذاکری قشم تعطیل شد

صفحات مهم

درباره ما

تماس با ما

آرشیو روزنامه ها

  • سیاسی
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • ورزش
  • فرهنگی
  • پزشکی
  • روزنامه امروز ندای هرمزگان
  • آرشیو روزنامه ها
  • تماس با ما
  • درباره ما