اختصاصی ندای هرمزگان- دکترصمیم ارزانی
در سالهای اخیر، پدیده «کودکبلاگری» به شکلی نگرانکننده در فضای مجازی گسترش یافته است. والدینی که کودکان خود را به ابزاری برای جذب فالوئر و کسب درآمد تبدیل میکنند، اغلب از پیامدهای روانی و اجتماعی این اقدام بر رشد فرزندانشان غافلاند. کودکانی که باید در دنیای بازی، یادگیری و تجربههای طبیعی دوران کودکی سیر کنند، ناخواسته در معرض فشارهای ناشی از تولید مداوم محتوا، قضاوت عمومی و نقض حریم خصوصی قرار میگیرند.
کودکانی که از سنین پایین بهعنوان اینفلوئنسر معرفی میشوند، بهتدریج ارزشمندی خود را با معیارهای بیرونی مانند تعداد لایکها و فالوئرها میسنجند. این وابستگی به تأیید دیگران، مانع شکلگیری هویت درونی آنان میشود؛ چرا که هویتی که در فضای مجازی ارائه میدهند، اغلب حاصل انتخابهای والدین و الگوریتمهای پلتفرمهاست، نه تجربههای اصیل کودکانه. در نتیجه، در سالهای آتی ممکن است این افراد با بحران هویت مواجه شوند، چرا که میان شخصیت واقعی و تصویری که در کودکی از آنان ساخته شده، شکاف عمیقی شکل
میگیرد.
این وضعیت به کاهش عزتنفس، افزایش اضطراب و وابستگی روانی به بازخوردهای مجازی میانجامد. نوجوانی که در گذشته ناخواسته در معرض نمایش عمومی قرار گرفته، ممکن است بعدها از وجود آن محتوا احساس شرمندگی و ناتوانی در پاکسازی گذشته خود داشته باشد. در بسیاری موارد، این کودکان با اضطراب مزمن، ترس از قضاوت، یا حتی افسردگی روبهرو میشوند. مقایسه مداوم با دیگران، تلاش برای جلب توجه و فشار برای «همیشه جذاب بودن»، بار روانی سنگینی بر ذهن کودک وارد میکند.
تبلیغات پیاپی محصولات و نمایش سبک زندگی پرزرقوبرق نیز کودک را به یک مصرفکننده افراطی تبدیل میکند. ارزش اشیا و کالاها جای کیفیت روابط انسانی را میگیرد و این نگرش میتواند روحیه مشارکت، همدلی و تلاش را در کودک تضعیف کند. آشنایی زودرس با موضوعات بزرگسالانه مانند مد، آرایش باعث بلوغ زودرس و در نتیجه اختلال در رشد عاطفی و شناختی میشود.
در کنار این پیامدها، تمرکز بر تولید محتوا و حفظ تصویر برند شخصی، زمان و انرژی لازم برای تحصیل، خواب، بازیهای آزادانه و تعامل با همسالان را از کودک میگیرد. این وضعیت ممکن است به افت تحصیلی، خستگی روانی، و انزوای اجتماعی منجر شود. کودکانی که باید در دنیای واقعی رشد کنند، درگیر تصویری مجازی میشوند که برایشان نه لذتآفرین، بلکه پرفشار و سنگین است.
در پایان باید گفت مسئولیت این چرخه نگرانکننده تنها بر دوش والدین نیست، بلکه مخاطبان نیز در شکلگیری و تداوم آن نقش دارند. هر بار که پست یک کودکبلاگر را لایک میکنیم یا صفحهاش را دنبال میکنیم، به شکلی ناخودآگاه به این روند مشروعیت
میبخشیم. گاهی نجات یک کودک از چرخه محتوای اجباری، با سادهترین تصمیم ممکن است: لایک نکردن، فالو نکردن و نگاه نکردن. این کمترین و مؤثرترین کاری است که هر یک از ما میتوانیم انجام دهیم تا کودکی به جای دوربین، به آغوش زندگی واقعی
بازگردد.