دکتر صمیم ارزانی
در آستانه ی عصری جدید ایستاده ایم عصری که انقلاب چهارم صنعتی، با سرعتی خیره کننده و پیامدهایی بنیادین، ساختارهای اقتصادی و اجتماعی ما را دگرگون می کند. این موج تغییر، بر سه پایه ی اصلی استوار است اینترنت فراگیر، رباتیک پیشرفته و هوش مصنوعی. این سه نیرو، در هم تنیده، نه تنها شیوه ی تولید و مصرف را متحول کرده اند، که مفهوم کار و نقش انسان در چرخه ی اقتصاد را نیز به پرسش کشیده اند. پیشبینی ها حاکی از آن است که در دهه های آینده، مشاغل انسانیِ بسیاری، از رانندگی تا حسابداری و حتی برخی حرفه های تخصصی تر، در معرض نابودی قرار خواهند گرفت. ماشین های خودران، الگوریتم های پردازش داده، و ربات های انسان نما تنها نمونه هایی از این تحول اند که هر روز گستره ی جدیدی از فعالیت ها را تسخیر می کنند.
اما این تحولات، صرفاً یک بحران نیستند؛ بلکه فرصتی برای بازتعریف عدالت اجتماعی و اقتصادی اند. نخستین گام، کاهش انحصار در بازار فناوری های نوین است. امروزه، شرکت های اندکی کنترل بخش عمده ی هوش مصنوعی و رباتیک را در دست دارند، و این تمرکز قدرت، نابرابری را تشدید می کند. دولت ها با تنظیم مقررات ضدانحصار، حمایت از استارت آپ ها و اشتراک گذاری داده ها می توانند فضایی رقابتی تر خلق کنند تا نوآوری نه در خدمت سود عده ای محدود، که در مسیر رفاه جمعی حرکت کند.
گام بعدی، بازآموزی نیروی کار است. بحران بیکاری ناشی از اتوماسیون، تنها با آموزش مهارت های جدید قابل مهار است. دولت ها باید با همکاری بخش خصوصی، برنامه های آموزشی رایگان یا کم هزینه را در حوزه هایی مانند برنامه نویسی، تحلیل داده، نگهداری از سیستم های هوشمند و حتی مهارت های خلاقانه و اجتماعی توسعه دهند. این آموزش ها نباید مختص جوانان باشد؛ کارگران میانسال و سالمندان نیز باید امکان یادگیری مستمر داشته باشند تا از چرخه ی اقتصاد حذف نشوند.
بااین حال، حتی با فرصت های آموزشی عادلانه، گروهی از افراد قادر به تطبیق با مشاغل جدید نخواهند بود. اینجاست که ضرورت بازتوزیع ثروت پررنگ می شود. مالیات ستانی از شرکت های فناوری محور که سودهای کلان را با هزینه ی جایگزینی نیروی کار انسانی به دست می آورند، می تواند پایه ی تأمین بودجه برای تشکیل دولت رفاه باشد. در چنین مدلی، درآمدهای مالیاتی به خدمات رایگان آموزش، بهداشت و زیرساخت های اساسی تبدیل می شوند تا هیچ فردی به دلیل ناتوانی در رقابت با ماشین ها، از حداقل های زندگی محروم نماند. بیمه ی درآمد پایه ی جهانی نیز ایده ای است که در این راستا مطرح شده تا شهروندان بدون اضطرابِ بقا، فرصت کشف استعدادها یا مشارکت در پروژه های اجتماعی را داشته باشند.
مسیر پیشرو آسان نیست. مقاومت شرکت های بزرگ در برابر مالیات، چالش های فنی آموزش میلیون ها انسان، و تضاد منافع موانعی جدی اند. اما تاریخ نشان داده که هر انقلاب صنعتی، در کنار ویرانی ها، چارچوبی برای پیشرفت انسانیت ساخته است. این بار نیز موفقیت در گروی آن است که پیش از غرق شدن در جذابیت های فناوری، پرسش های اخلاقی و اجتماعی را جدی بگیریم ثروت عظیم تولیدشده توسط هوش مصنوعی باید به جای آنکه در انحصار شرکت های فناوری بماند، باید همچون رودی به دشت های خشکیده ی جامعه جاری شود. تنها با این نگاه است که می توان از عصری که ماشین ها بر کار مسلط می شوند، نه به عنوان تهدید، که به سان فرصتی برای تعریف دوباره ی انسانیت و عدالت یاد کرد.