در سال ۱۳۷۷بنا بود که یک پروژه ی سینمایی با همکاری۷ تن از فیلمسازان بزرگ وقت ایران(ناصر تقوایی،محسن مخملباف،ابوالفضل جلیلی،داریوش مهرجویی،بهرام بیضایی، عباس کیارستمی و رخشان بنی اعتماد) در جزیره ی کیش ساخته شود،اما بنا به دلایلی تنها سه فیلمساز از این جمع در پروژه ماندنی شده و سرانجام با همکاری هم سه قصه ی مجزا را گرد هم آورده و تحت اثری با عنوان»قصه های کیش» منتشر نمودند.
قصه ی اول:»کشتی یونانی» ساخته ی ناصر تقوایی
قصه ی دوم:»سفارش» ساخته ی ابوالفضل جلیلی
و قصه ی سوم با عنوان»دَر» ساخته ی محسن مخملمباف.
هر سه اپیزودِ موجود حرفهای زیادی برای گفتن دارند و اگر چه احتمالا با ماندن بزرگانی مثل کیارستمی و بیضایی این پروژه میتوانست خیلی خارق العاده تر از نسخه ی موجود باشد، ولی نتیجتا همین اثر پیش رو را نیز میتوان از درست ترین و دوست داشتنی ترین فیلم های دهه ی ۸۰ در سینمای ایران دانست.
در این یادداشت قرارست تنها چند سطری به بررسی اپیزود اول فیلم یعنی «کشتی یونانی» پرداخته و توصیه میشود برای درک بهتر این نوشته حتما فیلم را ازقبل دیده باشید.امید است که در روزهای پیش رو یادداشت هایی بر داستان دوم و سوم نیز منتشر شود.
«کشتی یونانی» اثری نمادگرایانه، خلاق و مختصر که برای روایت قصه ی رنگ و بو دارش تنها به ۲۱ دقیقه زمان نیاز دارد.فیلمساز مسئله ی خود را به درست ترین شکل ممکن با نان محلی هرمزگان لقمه میگیرد.تشریح یک دغدغه ی ناسیونال با ترتیب دادن یک نظام سمبولیستی کم نقص در دل گرمای یک زندگی در جنوب ایران و بهره گیری حداکثری از آداب و رسوم مردم هرمزگان در جهت انتقال پیام،نتیجتا فیلم مختصر ناصر تقوایی را تبدیل به یک اثر درست و دوست داشتنی میکند.
مقوا ها و پس مانده های مصرفی خارجی ها به ما میرسد، مارا در دریای متعفن خود غرق میکند و همه چیز را از بین میبرد.تقوایی چه از خود عبارت»اهل هوا» و چه از تمام جوانب زندگی تعاملی مردم محلی هرمزگان با این جماعت نامرئی و پر رمز و راز، درست ترین استفاده را به عمل می آورد؛گویی قصه مدتها در تجربه ی زیستی فیلمساز مستتر بوده و او توانسته است تا بوسیله ی سازماندهی نظامی سمبولیستی(نمادگرایانه) جنبه های قومی و محلی زندگی در هرمزگان را با دغدغه های سیاسی و جامعه شناسانه ی خود پیوند بزند. میگویند فرکانس صدا اگر از حدی بیشتر شود انسان دیگر قادر به شنیدن آن نیست،اینبار به نوعی عنصر «هوا» در فیلم تقوایی همین حکم را داراست،هوایی که حالا آدمی آنقدر معتادانه آن را به درون نفس میکشد که از ریه وارد مغزهایش شده و اجازه نمیدهد تا متوجه آلودگی و بوی تعفنش شود؛ و در این غفلت غیرعامدانه ی انسان شرقی «اهل هوا» آخرین سلاح یاداور اصالت های فرهنگی و قومی ما در زبان نمادگرایانه ی فیلم هستند.آنان که حال وخیم هوای این روزهای سنت شرق را گوشزد نموده و تنها راه خلاصی از این باتلاق عمیق مدرنیته را خلاصی از دست پس مانده های تفکر غرب میدانند(همان کارتون ها و مقوا ها در زبان نمادگرایانه ی فیلم):باید آنهارا به اعماق همان دریایی پرت کنیم که در ابتدا آنهارا از آنجا برداشته بودیم(پایان بندی فیلم که در آن، زن هنگامی که کارتون ها از روی کشتی یونانی به دریا پرت میشوند احساس رهایی و آرامش میکند.)
«کشتی یونانی» شاید یک عنوان حتی فراتر از کلمه ی «درست و دقیق» برای فیلم ناصر تقوایی باشد،چرا که این عنوان نه تنها به طرز شگفت آوری دربرگیرنده ی تمام جوانب فرمالیستی و محتوایی اثر بوده، که داستان را به تنهایی در خط ماقبل شروع اثر و خط مابعد پایان اثر به پیش میبرد و زنده نگاه میدارد، چراکه کشتی یونانی از سالها پیش از زمان وقوع این قصه و سالها پس از پایان این قصه بر سر جای خود باقی خواهد ماند و مسئله ی فیلم را ادامه خواهد داد.در ابتدا گفته شد که فیلم ناصر تقوایی یک فیلم مختصر است، اما نکته ای که وجود دارد نمادپردازی های مربوط به مسئله ی زمان در قصه است که فیلمساز به وسیله ی آن میتواند در کسری از ثانیه تاریخچه ی یک مسئله را به ما نشان دهد.در این اثر، «کشتی یونانی» یک مثال همه جانبه در تشریح موضوع فوق است، چنانچه به ما نشان میدهد که ترس ناشی از غربزدگی نه با این فیلم شروع شده و نه با این فیلم پایان میابد، این تنها یک قصه ی کوچک است و اصل مسئله بسیار بزرگتر از این حرفهاست، درست مثل همین کشتی که سالها بر جان آبهای جنوب ایران رخنه کرده و گویی آن را تبدیل به لنگرگاه همیشگی خود نموده است؛ یک تفاله ی شکسته و درب و داغان یونانی که آنقدر جا خشک کرد تا تبدیل به نمادی مهم در یکی از قدیمی ترین جزیره های کشوری با یک تمدن ۷۰۰۰ساله شود.