دکتر صمیم ارزانی
در جامعه ما، رسم دیرینهای وجود دارد که هنگام سوگواری برای درگذشت عزیزی، خانواده داغدیده موظف به پذیرایی از میهمانان با غذا و خوراکیهای مختلف است. این سنت که ریشه در نیت خیر و مهماننوازی دارد، در گذر زمان به یکی از دشوارترین وظایف خانوادههای عزادار تبدیل شده است. در شرایطی که فرد یا خانوادهای با از دست دادن عزیزی، درگیر ترومای روانی شدید است و غم سنگین فقدان را تحمل میکند، فشار تهیه غذا و پذیرایی از دهها یا صدها نفر، بار اضافیای بر دوش آنها میگذارد. این فشار، بهویژه برای خانوادههایی که از نظر مالی در مضیقه هستند، میتواند به بحرانی فرسایشی تبدیل شود؛ بحرانی که غم از دستدادن را با نگرانیهای مادی درهم میآمیزد و التیام روحی را دشوارتر میسازد.
وقتی فردی در سوگ مینشیند، ذهن و قلبش نیاز به آرامش دارد، نه برنامهریزی برای خرید مواد اولیه، پختوپز، و مدیریت پذیرایی. متأسفانه، گاهی اوقات حجم انتظارات اجتماعی به حدی است که خانوادهها حتی در سکوت و تنهاییِ غم خود نیز احساس مسئولیت میکنند تا «شأن» مراسم را با گستردگی سفره حفظ کنند، حتی اگر این به معنای قرض گرفتن پول یا فروش بخشی از داراییهایشان باشد. این در حالی است که بسیاری از حاضران در مراسم، نه برای غذا، بلکه برای تسلیت و همراهی آمدهاند. آیا زمان آن نرسیده که این سنت را با واقعیتهای امروزی هماهنگ کنیم؟
تجربههای جهانی نشان میدهد که در بسیاری از فرهنگها، کمکهای مردمی یا مشارکت جامعه برای کاهش فشار بر خانواده عزادار، جایگزین انتظارات سنگین شده است. شاید بهتر باشد بهجای آنکه هزینههای هنگفت صرف خرید گوشت، برنج، و شیرینی شود، این منابع به شکل معنادارتری به یادبود متوفی اختصاص یابد؛ مانند حمایت از نیازمندان، کمک به بیماران، یا ساخت کتابخانه و فضای عمومی به نام عزیز ازدسترفته. این کار نهتنها بار مالی را از دوش خانواده برمیدارد، بلکه یادبودی ماندگار و انسانی از فرد درگذشته بهجای میگذارد.
از سوی دیگر، بسیاری از افراد توانمند جامعه نیز میتوانند در تغییر این فرهنگ پیشگام شوند. بهجای انتظار برای پذیرایی، میتوان پیشنهاد داد که هزینههای غذا به ابتکار خودشان صرف امور خیریه شود یا حتی در همان مراسم، با سادگی بیشتر، تنها به چای و خرما اکتفا کرد. این تغییر، افزون بر کاهش فشار اقتصادی، پیامد مثبت دیگری نیز دارد: بهجای تبدیل مراسم ختم به صحنهای از رقابتهای ناخواسته در سفرهآرایی، بر اصلِ همدلی و همراهی تأکید میشود.
سنتها زمانی ارزشمندند که همسو با نیازهای انسانی و شرایط واقعی جامعه تکامل یابند. امروز، بسیاری از خانوادهها در سکوت، زیر بار هزینههای پذیرایی ختم خم شدهاند، بیآنکه جرئت کنند از این فشار شکایت کنند. شاید لازم باشد همه با هم توافق کنیم که در چنین موقعیتهای شکنندهای، مهربانی را جایگزین انتظارات کنیم. اگر کسی نمیتواند از پس هزینهها برآید، جامعه باید بهجای قضاوت، حمایتگر باشد و اگر کسی توانایی دارد، بهجای کمک به تداوم یک سنت پرهزینه، فرهنگ نوعدوستی را گسترش دهد. مراسم یادبود، زمانی اصیل است که از جنس همدردی باشد، نه نمایشی از ثروت یا فقر.
به یاد داشته باشیم که هدف از گردهماییهای سوگواری، تسکین دلهای شکسته است، نه سنگینتر کردن بار غم. شاید بهترین یادبود برای عزیزانمان، تبدیل درد فقدان به فرصتی برای کمک به دیگران باشد؛ همانگونه که آنها همیشه در زندگی به ما آموختند مهربان باشیم.