هدی عطایی
خیابان این گذرگاه ارتباط دهنده شهر که ابتدایی ترین امکانات اولیه شهری محسوب می شود امروزه مهمان نا خوانده ای دارد به نام ترافیک که آن را قفل کرده و کلیدش هم در دست شهروندان است که با رعایت قوانین یا فرهنگ شهری می توانند آن را راهگشا یا نه قفل کنند طوری که نتوان هیچ هویتی در آن پیدا کرد. این گونه می شود که در شهر
می گوییم هیچ چیز جای خود قرار ندارد؛ نه پیاده از خط عبور رد می شود و نه سواره به درستی
می راند ! هر کس بخواهد می تواند قانون را به نفع خود بچرخاند و هر جای خیابان را اشغال کند؛ از بساط چی ها و دوره گردها و اغذیه فروش ها و بنزین فروش ها گرفته تا خودروهایی که هر طور بخواهند می رانند و می تازند و پارک و یا توقف می کنند! تفسیر قانون به نفع خود و دور زدن آن این روزها سخن آشنای خیابان و شهر است. خودروهایی که خیابان دیگرتاب حضور آن ها ندارد و ناترازی در امکانات اولیه و ضروری در شهر مانند «پارکینگ» که کم است و اگر هم بیابی، همه جوره نابسامان است؛ از عدم درج نرخ نامه گرفته تا تعیین نرخ دل خواه و معدود افرادی که خودرو خود را به آن جا می برند با این نرخ نامتعارف و بدون نظارت، عطای پارک در پارکینگ را به لقایش می بخشند به خصوص آن که پارکینگ دار در قبال صدمات بدنه و خسارات احتمالی به وجود آمده تعهدی را عهده دار نمی شود و از مسوولیت آن شانه خالی می کند! و این معضل را دو چندان می کند به ویژه این روزها که شاهد ورود خیل عظیمی از مسافران فصلی هستیم که در جای جای شهر و هر جا که بخواهند خودرو را پارک
می کنند و می روند به دنبال تفریحات خود وهر جای شهر که نظر بیندازی، ترافیک سرسام آور می بینی !
از سوی دیگر، عرضه کنندگان مواد غذایی بلوار ساحلی هم بر بار ترافیکی شهر افزوده اند و مردم شهر هر جا دیدند چیزی برای عرضه هست ، همان جا اقدام به پارک خودرو می کنند حتا اگر وسط خیابان باشد!
این روزها هر گوشه شهر و برای انجام هر کاری یا رفتن به کلاسی یا تفریحی و حتا پیاده روی ساده ، با این معضل روبرو هستی چه سواره باشی و چه پیاده ؛ از خیابان های کج و معوج و یک طرفه که مسیر را طولانی تر می کند و کمبود امکانات اولیه شهری که توزیع آن نا برابر است بگذریم ؛ بندرعباس به کلان شهری نرسیده اوضاع شهر این گونه نابسامان است چه برسد به این که به کلان شهری برسیم ، چه شود آن روز !
نمی دانم با این بی فرهنگی هایی که هم به خود و هم به جامعه اطرافمان تحمیل می کنیم به کجا
می خواهیم برسیم، همه حق به جانب هستیم و قانون را فقط برای دیگران می خواهیم نه خود!
در گذشته می گفتند راه رفع مشکل یا نا به سامانی اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی از آموزش می گذرد حال که بزرگ شده ایم چرا فرهنگ احترام به قانون و حقوق دیگران را از خاطر برده ایم و خود را به ندانستن زده ایم ؛ مسوولین اجرای قانون هم گویا خود را به خواب زده اند و شهر به حال خود رها شده است و قانون هوچی گری ملاک عمل افراد شده و متاسفانه فرهنگ اصیل خود را به فراموشی سپرده ایم.
شاید هم نان در فراموشی و ندانستن است ! به راستی به کجا می رویم ؟!