محمدصادق جنانصفت
در دهه 40 و در حالي که اقتصاد ايران از تلاطمهاي سياسي داخلي رها شده بود و دولت مرکزي مقتدري بر سر کار آمده بود که با مقام ارشد کشور هماهنگي کامل داشت، علينقي عاليخاني به رياست وزارت اقتصاد رسيد. در آن دهه که سياست خارجي ايران نيز همسو و همراستا با غرب تعريف شده بود، اين وزير اقتصاد اقدامهاي جدي براي سامان دادن اقتصاد ايران در دستور کار قرار داد. با توجه به اينکه در شروع دهه 40 بانک مرکزي هنوز استحکام کافي و قدرت لازم را به دليل نوپا بودن به دست نياورده بود و نيز به دليل اينکه سازمان برنامه و بودجه از دوران پرقدرت ابتهاج دور شده بود وزارت اقتصاد همهکاره شد.
يکي از اقدامهاي عاليخاني ضميمه کردن ادارههاي صنايع و تجارت در وزارت اقتصاد بود و اين کار به او کمک ميکرد علاوه بر کنترل بازرگاني خارجي و داخلي، بر روند توسعه فعاليتهاي صنعتي نظارت قانوني و سازماني داشته باشد. همراهي کامل دولت وقت با وزير اقتصاد و البته سرمايهگذاريهاي تازه که در دوران نخستوزير قبلي متوقف شده بود به دوران طلايي رشد اقتصادي ايران منجر شد. اين دوران اما با موج افزايش قيمت نفت خام در بازارهاي جهاني و بههم خوردن تعادلهاي سياسي داخلي و تعارض منافع نفتي ايران و غرب پس از 1352 اقتصاد ايران را وارد دوران تازهاي کرد که نرخ تورم بالا و شروع به قيمتگذاري دستوري مطابق يکي از اصول انقلاب سفيد شاه و بگيروببندهاي دولت وقت از ويژگيهاي آن بود.
پس از پيروزي انقلاب بهمن 1357 اما ايران و اقتصاد آن دوران نويي را تجربه کرد و البته با تحولات جهاني در اندازههاي قابل اعتنايي روبهرو شده است. تلاطم سياست در داخل و نيز از ريل خارج شدن سياست خارجي اقتصاد ايران را وارد دوره تازهاي کرده است.
فراز و نشيبهاي اقتصاد ايران در سالهاي پس از پيروزي انقلاب اسلامي اکنون کار را به جايي رسانده که اکثريت مديران ارشد اقتصادي و سياسي باور دارند کشور با تنگناهاي ساختاري پرشمار روبهرو است. کسبوکار شهروندان و بنگاههاي ايراني نيز بدحال و بيمار شدهاند. سياستگذاريهاي اقتصادي تابع سياست شدهاند و متغيرهاي مهم مثل پسانداز ملي، سرمايهگذاري، توليد ملي در روندي کاهنده قرار دارند. تازهترين رخدادهاي ناراحتکننده در موضوع و مقوله نرخ ارز اتفاق افتاده و مديريت سياسي کشور به جاي اينکه اين مشکل را از ابعاد گوناگون واکاوي کند به مساله، بعد سياسي و امنيتي داده و ميخواهد با سرکوب همه بخشهاي اقتصادي نرخ ارزها را آن اندازه که تمايل دارد نگه دارد. تجربه نشان داده است استفاده از زور سياسي تنها به اين منجر ميشود که مشکلات از جاهاي ديگر سر بر آورند. روساي سه قوه اما در تصميمي عجيب و لابد زير فشار رواني، در حالي که 6 دهه با دهه 40 فاصله داريم خواستهاند نقشي همچون عاليخاني به رييس بانک مرکزي بدهند و انتظار دارند وي معجزه کند. رييس بانک مرکزي ايران آيا ميداند اقتصاد ايران هماني نيست که در دهه 40 بوده و يک نفر يا يک تيم از يک جا توانستند آن را هدايت کنند؟ فرزين چه وعدههايي به روساي قوا داده است که چنين اختيارات فوقالعادهاي بگيرد؟ رييس بانک مرکزي آيا قرار است رييس يک حزب اقتصادي تمامعيار دولتي باشد و همه را به خط کند که وظيفهاش را انجام دهند؟ دورهاي که در آن هستيم دورهاي نيست که از دل آن عاليخاني بيرون بيايد.