حسین تهرانی
شنبه، ششم اردیبهشت، شنبه تلخ و سیاه بندرعباس و نه تنها بندرعباس که تمام ایران بود. فاجعه انفجار در شلوغ ترین زمان کاری در اسکله شهید رجایی همه را در بهت و شوک فرو برد.
از اولین لحظات بروز این فاجعه دردناک تا به امروز که ۴ روز تلخ از آن سپری می شود، همه به یاری و غمگساری با آسیب دیدگان و بازماندگان و مجروحان حادثه و خانواده های دردمند پرداختند.
از شمال تا جنوب و از شرق تا غرب کشور، همه ملت، خود را شریک درد و رنج مردم بندرعباس و بازماندگان و آسیب دیدگان حادثه دانسته و هر کس، به فراخور حال خود و به هر نحوی که می دانست و می توانست به یاری شتافت و ایران، یک پارچه شد صاحب عزا و نوحه سردار که:
«ای واویلا، عزای بندرن»
از بوشهری که تدارکات و دوندگی های یک سال گذشته اش برای برپایی فستیوال مردمی «کوچه» را به احترام مردم بندر و حرمت جان های از دست رفته و صاحبان عزا، وانهاد و با پوشیدن رخت عزا و سردادن نوای سنج و دمام، اشک از دیدگان ایران جاری ساخت گرفته تا کرمانشاه و تهران و اصفهان و شیراز و کرمان و یاسوج و و و، همگی خود را صاحب عزا و شریک غم بندرعباسی ها دانستند و یاللعجب از این همه مهربانی و حمایت و همنوایی!
بسیاری گمان نمی کردند که بروز فاجعه ای ناگوارنظیر آن چه که در آن شنبه سیاه و تلخ پیش آمد چنان بازتابی در تمام کشور و نزد هموطنان داشته باشد و خود را تنها می دیدند اما، این تجربه تلخ ثابت کرد که مام میهن تفاوتی بین فرزندان اش قائل نمی شود و همه را به یک چشم می بیند و دل نگران حال ناخوش آن ها می باشد و این «مهرِ» میان فرزندان مام میهن رمزمانایی و نوشداروی فجایع روزگار است.
ابراز احساسات و حمایت های بی شائبه هموطنان یگانه عاملی بود که باعث شد تا «بندرعباس» بتواند بایستند و با دلی خونین و قلبی شکسته، امیدوارانه به فردا بنگرد!