ندای هرمزگان-دکتر صمیم ارزانی
ایران، سرزمینی که روزگاری مهد تمدنهای باستانی با سیستمهای آبی پیچیده بود، امروز درگیر نبردی سخت با کمآبی است. بارندگی کم رشد جمعیت و توسعه صنعتی ، منابع آب شیرین را به مرز ورشکستگی رساندهاند. آمارها نشان میدهند متوسط بارش سالانه ایران کمتر از یکسوم میانگین جهانی است در حالی که تبخیر آب به دلیل گرمای هوا سه برابر بیشتر از میانگین جهانی است! این بحران، پروژههای عظیمی مانند شیرینسازی آب دریا و انتقال آن به فلات مرکزی را به یک «اجبار استراتژیک» تبدیل کرده است. اما آیا این طرحهای غولآسا راهحلی پایدارند یا تنها مسکنی موقت برای زخمی که روزبهروز عمیقتر میشود؟
قلب این پروژهها در سواحل جنوبی میتپد، جایی که کارخانههای شیرینسازی با فناوری *اسمز معکوس* (Reverse Osmosis) روزانه هزاران مترمکعب آب دریا را به آب شیرین تبدیل میکنند. در این فرایند آب شور با فشار بالا از غشاهای نیمه تراوا عبور میکند و۹۹.۷٪ نمکهایش را از دست میدهد. اما پشت این اعداد فریبنده، واقعیتهای تلخی نهفته است: هر مترمکعب آب شیرینشده به ۳ تا ۱۰ کیلوواتساعت انرژی نیاز دارد—معادل روشن نگه داشتن ۳۰ لامپ ۱۰۰ وتی به مدت یک ساعت! همچنین، به ازای هر لیتر آب شیرین، حدود ۱٫۵ لیتر *آب شور فوقاشباع* تولید میشود که بازگرداندن آن به دریا مانند ریختن سم در اکوسیستم است. مطالعات نشان میدهند افزایش شوری آب خلیج فارس تا ۵۰٪ میتواند مرجانها، ماهیها و حتی پلانکتونها را نابود کند.
حتی اگر آب شیرین شود، چالش اصلی تازه آغاز میشود انتقال آن از بندرعباس به اصفهان، یزد یا تهران. این مسیر ۱۰۰۰ کیلومتری باید از کوههای زاگرس، دشتهای نمکی و مناطق زلزلهخیز عبور کند. هر خط لوله به طول عمر ۵۰ سال نیاز دارد، اما رسوبگیری، خوردگی و نشتیها عملاً این رقم را به ۲۰ سال کاهش میدهند. هزینه؟ حدود چندین میلیارد تومان به ازای هر کیلومتر لازم است برای درک این رقم، تصور کنید ساخت یک خط لوله از خلیج فارس به تهران (حدود ۱۲۰۰ کیلومتر) معادل درصد قابل توجهی از بودجه سالانه کشور است!
کارشناسان هشدار میدهند اگر این پروژهها شکست بخورند، ایران شاهد یکی از بزرگترین مهاجرت های داخلی تاریخ خود خواهد بود. کلانشهرهایی مانند تهران که ۲۰٪ آب مصرفیشان از سدهایی مانند لتیان و ماملو تأمین میشود—سدهایی که امروز به گورستان خشکشده قایقها تبدیل شدهاند—به تدریج خالی از سکنه خواهند شد. در مقابل، استان هرمزگان ممکن است به «سنگاپور خاورمیانه» تبدیل شود؛ منطقهای که نیاز به سرمایهگذاری در بخشهایی مانند: کشتیسازی، پرورش میگو، استخراج مواد معدنی از آب دریا و هتلهای لوکس، جزایر تفریحی، اسکلههای ترانزیت و نیروگاههای هیبریدی خورشیدی-باد در ساحل جاسک دارد تا توانایی جذب میلیونها مهاجر را پیدا کند.
اما آیا زیرساختهای فعلی هرمزگان برای چنین تحولی آماده است؟ امروز حتی بیمارستان اصلی بندرعباس برای جمعیت کنونی استان نیز جوابگو نیست. تبدیل این منطقه به کلانشهری ۱۰ میلیونی نیازمند:
سیستم حمل و نقل پیشرفته ریلی و اتوبوس BRTدرون شهری ، و گسترش فرودگاه به حداقل ۴ باند پرواز ی داردو آسمانخراشهای آن باید مجهز به سیستمهای خنککننده غیرفعال (Passive Cooling) با الهام از معماری سنتی بادگیرهای یزد شوند و برنامه ای برای تبدیل پساب نمکی آب شیرین کن ها به محصولات جانبی مانند فلزات ارزشمند یا استفاده از آن در پرورش جلبکهای صنعتی در دستور کار قرار گیرد.
ایران امروز بر سر دو راهی تاریخ ساز ایستاده است: یا باید با اتکا به نوآوری، مصرف آب کشاورزی را (که ۷۰ درصد منابع آب سطحی و زیر سطحی را میبلعد) با روشهایی مانند آبیاری قطرهای هوشمند یا کشت گلخانهای به حدود ۵۰٪ کاهش دهد، یا شاهد تغییر چهره جغرافیای جمعیتی خود و مهاجرت به جنوب باشد. امروز هر تصمیمی گرفته شود، طنین آن تا نسلهای آینده نیز شنیده خواهد شد.