آشنایی من با شعر محمدعلی بهمنی به سال ۶۷ برمیگردد. در آن سال برای نوجوانی که تازه پا به عرصه شعر گذاشته بود یافتن کتابهای شعر آن هم از نوع غزلهای موسوم به نئوکلاسیک کاری دشوار بود. من به تمام کتابفروشیها و کتابخانهها سرک میکشیدم و در جستجوی شاعری بودم که بتواند نیازهای روحی مرا تأمین کند. تلاش من در آن سالها به یافتن چند کتاب شعر از سیمین بهبهانی، قیصر امینپور و یک گزیده غزل به نام «از پنجرههای زندگانی» منجر شد.
در این کتاب تقریباً از غزل پردازان مطرح کشور آثار قابل توجهی چاپ شده بود. و من نخستین بار به غزلهای متفاوت و درخشانی مواجه شدم که تا مدتها غرق در زبان تصویر و حس فوق العاده آن ماندم.
بر پیشانی یکی از این غزلها نام محمدعلی بهمنی نقش بسته بود، نامی که چندین سال در جست و جویش بودم و دوست داشتم از نزدیک ببینمش. این جستجو سال ۱۳۷۷ در اصفهان به ثمر نشست. من در آن سال به اتفاق عبدالجبار کاکایی مجری کنگره شعر دفاع مقدس بودم و چقدر زیبا بود که محمدعلی بهمنی را برای شعرخوانی به جایگاه دعوت کنم…. شعرخوانی و حضور او در اصفهان برایم یکی از شیرینترین خاطرات است، به گونهای که هنوز با گذشت چندین سال، آواز و طنین گرم صدای او در غرفههای نقش جهان میپیچد و در گوش من جاری است. البته بهمنی یکی دو بار دیگر هم به اصفهان آمد. شعرخوانی او در هتل شاه عباس که لبالب از جمعیت بود تا سالها در ذهن مردم شعر دوست سرزمین زنده رود خواهد ماند.
تأثیر محمدعلی بهمنی بر جریان غزل امروز و به خصوص جریانی که مورد علاقه شاعران جوان است را باید یکی از شگفت ترین تأثیرات دانست. با اینکه غزل پردازان هم طراز او در عرصه حضور داشته و دارند، ولی جوانان محمدعلی بهمنی را به عنوان الگو انتخاب کردند.
سلامت زبان و اندیشه دو عامل در این اتفاق هستند و البته خود بهمنی که احترامی خاص برای شاعران جوان قائل است. من با خواندن نخستین غزل از بهمنی که مطلع آن را نوشتم، به کلی ذهن و زبانم در شعر تغییر کرد و غزل بهمنی را همواره چراغی فراروی خود قرار دادم، به گونهای که در معاصرین همواره به عنوان یک معیار به آن نگاه میکنم.
سعید بیابانکی کتاب:«کسی که هنوز عیار تو را نسنجیده است»