ندای هرمزگان – مهدی میرآبی
میناب شهر تازه تأسیسی نیست، قدمت آن به هزاران سال بر میگردد و بافت کنونیاش که مردم در نقاط پراکندهی آن ساکن شدهاند از روی اصول، معماری، نقشه و طرح ایجاد نشده است. قسمت اعظم آن را دشت و باغ شکل دادهاند (که البته طی دو دههی اخیر به لطف برداشت بیرویه آب و خاک) نابود گشته و بخش دیگر آن به ویژه در منطقه توسعه یافته و مرکز شهر کوهستان است. از دیرباز و تا چون امروز طبیعی بوده که بسیاری از مردم در همین نقطه از شهر ساکن شوند و خانه بسازند. دستگاههای اجرایی به فکر انتقال توسعه از این ناحیهی ناایمن و پر هزینه و باریک و پرتردد(که امروزه سبب ترافیک خسته کننده شده است) نبودند و بسیاری از شهروندان در امتداد و مجاور کوه، از میدان استقلال گرفته تا میدان بیست و دو بهمن خانه ساختند و سکنا گزیدند. اکنون آن خانهها که نزدیک به نیم قرن از عمرشان گذشته تهدیدی شدهاند برای ساکنانش. خطر این تهدید زمانی بیشتر میشود که بارندگی رخ میدهد و سیلاب و رودهای کوچکی از دامنههای کوه سرازیر میشود. این سیلابها همراه با شن و ماسه و سنگلاخ روانهی خیابان باریک و اصلی شهر میشود. دقیقاً جایی که مرکز و بازار میناب قرار دارد.
حال چرا برای گفتن سخن اصلی مقدمه چینی فراوانی کردم و این توضیحات اضافه را دادم؟
برای افراد غیر بومی که با فضا و معماریِ شهری و روستایی میناب آشنا نیستند اما مسئولیت رسیدگی و رفع بحران ها را به دوش میکشند قطعاً لازم دانستم. و همین طور یادآوری برای آن عده از عزیزانی که مهر سکوت بر لب زدهاند و هر بلایی سر شهر بیاید هیچگونه اعتراضی نمیکنند.
شوربختانه افراد غیر بومیِ زیادی هستند که در این دستگاههای عریض و طویل «اسماً» به ما خدمت میکنند و «عملاً» کاری صورت
نمیدهند.
همین افراد بودند که وقتی شهردار شدند پلها و پیادهروهای بلوار امام را کوتاه کردند و از بین بردند و فروختند تا نه تنها به آن وضع نابسامان کمک شود بلکه عملاً کمک کردند تا آن سیلابها، خسارت و هرجومرج بیشتری به بار آورد! بجای زهکشی خیابانها و لوله گذاریِ مسیلها چنین دسته گلی را تقدیم میناب کردند و رفتند. از آن پس به تناسب هر بارندگی، این بلوار همراه با خانهها و مغازهها آسیبِ جدیتری میبیند و تردد به سختی صورت میگیرد و تا روزها و حتی ماهها، خیابان اصلیِ میناب شرایط عادی و اولیهی خود را پیدا نمیکند؛ حتی اگر کارگرانِ شهرداری شبانه روز مشغول باشند. زیرا پس از جمع آوری شنزارها و خشکیِ خیابان حجم وسیعی از گرد و خاک کیلومترها طول این بلوار را درمینوردد، به گونهای که احساس میشود طوفانی از شن نازل شده است.
چنین بلایی سر رودخانه هم آوردند، از پلی که (برای کاهش هزینه ساخت) پایههایش را کم کردند تا ساختن مجتمعهای تجاری، مسکونی، پارک، زمینهای ورزشی و…
به جای لایروبی و ساختن سیلبندهای بتنی(که وظیفهی آب منطقهایست) و مدیریت در بازگشاییِ دریچههای سد اقدامی عکس صورت گرفت تا در زمان بارندگی به سیل کمک کرده باشند به شکل راحتتری وارد منازل روستائیان شود و همه چیز را با خود ببرد.
اینهایی که گفتم هر انسان کم سن و سالی میداند، حال مسئولانی که بابت انجام همین کارها و جلوگیری از فاجعه، ماهبهماه حقوقِ میلیونی میگیرند یعنی نمیدانند؟!
من که انگشت به دهان ماندهام.