کلعلی
ای عصاره ی شهر،ای دُردانه نمایندگان و رییس جمهور!
ای شهرفدای سخاوت خود کرده، ای همه بخشش و جوّد!
ای سند ساز، ای پرونده ساز نقّاد!
ای متخصص اسناد!
ای دیوانی که شهروندان از محاسبات تو در شگفتند!
ای سراسر همه چشم و چشم انداز!
ای معجزه ای که زبان غربتی ها را در شهر باز کردی!؟!
بعد از فریاد هفتصدی… ساکت شدی؟!
ما بی خبر از آنچه فساد است، بیدارنمودی!
گفتیم 2150کجارفت،چرا رفت؟!؟
یا چل چل بخشش چرا رفت،کجا رفت؟!؟
ای عصاره!فریاد بزن جوابم بده!
کجارفت؟
چرا ساکت و ماکت؟
اسناد کجا رفت ،فاسد کجا رفت؟
ای که دانم در نهان خانه ی دل
صدها ازین داری و از سر تقوا و اصول، تن به افشا ندهی!
که خدایی داری!؟!
ای بخشنده ی یک سویه، ای همدلی و عادل، انصاف یک سویه؟!
ای سوگلی پرور!
من عاشق افشایم،شهروند و خودم با هم،تهمت بزن و بهتان!
هرچه سند است روکن!!
ای آرزویی که یواشکی(زیرجُلَکی) خواسته سوگلی ها را برآورده می سازی!
و به شهروندان افترا می زنی!!!
ای عصاره ی بندر! ای آرمان شهر بزرگ!
ای چراغ روا به خانه…!
ای پارلمان شهر، فریادی دیگر، سندی دیگر!!
باز دل به دریا بزن و افشا کن!
اما بدون اندیشه، هرگز هرگز!!