نوشته ی: راشدانصاری
پسرِ مثل دسته ی گلم هفته ی گذشته رفته بود برای اخذ گواهینامه رانندگی ثبت نام کند. روز اول صحیح و سالم و سُر و مُر و گنده، بی هیچ سابقه ی بیماری برای معاینه چشم و….در مطب نشسته بوده که پس از لخت کردنش، پزشک مربوطه ناگهان متوجه چیز عجیبی در فرزندم می شود. موردی که قلم از نوشتن آن خجالت می کشد و زبان از گفتنش قاصر است.ولی با عرض شرمندگی چاره ای جز گفتن این حقیقت تلخ نیست. بله، عزیزان من، روی دست چپ پسرم زبانم لال تصویر یک درختی مشاهده می کنند که خالکوبی(تتو)
شده است.
بین خودمان باشد از درخت بدتر، و زشت تر آن که تصویر یک خودرو نیز در کنار درخت بوده است.
زحمت تان ندهم، در کل هر دو تصویر روی هم رفته حدود پنج شش سانتیمتر از فضای دست این جوان را اشغال کرده اند. حالا اگر صوُر قبیحه ای چیزی بود هیچ اشکالی نداشت، اما درخت و خودرو دیگر شوخی بردار نیست! لابد فکر کرده اند درخت اعتراضی ست به مدیریت درخشان محیط زیست که اجازه
نمی دهد سالی دو سه هزار هکتار جنگل بیشتر سوخته شود یا اشاره ای است به برادران غیور و زحمتکش جنگل خوار….
و خب تکلیف خوردو هم که درنگاه ایشان مشخص بوده. فکر کرده اند اشاره ی مسقیمی است به مدیریت بازار خودرو و مدیریت جهانی کیفیت خودرو که بوگاتی و تِسلا را انگشت پا به دهان کرده است!
اما در واقع یکی از دلایل اصلی این عمل شنیع آن است که پسرم عاشق طبیعت است و طبیعت گرد و کوهنورد، است و به دلیل عشق ِ به طبیعت و طبیعت گردی اقدام به کشیدن این تصویر وحشتناک روی دست خود
کرده است.
به هر صورت پرسنل زحمت کش یادشده، بلافاصله از این پسر دسته گل سابق و موجود خطرناک فعلی (یعنی فرزندم) فاصله می گیرند و در اولین فرصت وی را به درمانگاه نیروی انتظامی منتقل می کنند. در آن جا نیز به محض دیدن تتو، فوری اعلام می کنند که وضع بسیار حادتر از این حرف هاست و بایستی به بیمارستان خاتم الانبیا (متعلق به نیروی انتظامی) منتقل شود. در بیمارستان نیز پرسنل سخت کوش و زحمت کش بیمارستان و پزشک متخصص و غیر متخصص و کشیک و….دسته جمعی و بی فوت وقت شروع می کنند به آزمایش ها و مصاحبه های روان شناختی گوناگون بر روی فرزندم(همان موجود خطرناک فعلی و پسر دسته گل سابق):
۱-کودکی: مشکلی نداشته.
۲- نوجوانی و بلوغ: مشکلی نداشته.
۳- وضعیت تحصیلی: دیپلم ریاضی فیزیک.
۴- پیشینه ی شغلی و….
۵- سازگاری جنسی و…
۶- وضعیت اجتماعی و اقتصادی…
۷- سابقه روابط بین فردی….
۸- سابقه مسایل قانونی و…
۹- سابقه بیماری های جسمی و روانی…
۱۰- سابقه سو مصرف مواد…
۱۱- موارد دیگر…
تاریخچه ی خانوادگی:
تعداد اعضای خانواده. روابط بین اعضای خانواده.خلق و خوی پدر و مادر.تحصیلات پدر تحصیلات مادر.شغل پدر شغل مادر. وضعیت تاهل فعلی و…و…
معاینه وضعیت روانی:
وضعیت ظاهر و رفتار معمول فرد. نگرش نسبت به مصاحبه گر. فعالیت روانی – حرکتی.رفتارهای حرکتی(تیک ها، حرکات کلیشه ای، منفی گرایی و….). بیان غیر کلامی عواطف (حالت های چهره، نگاه، نشستن، بلند شدن، نفس کشیدن ، و…..). خلق و عاطفه، ویژگی های شخصیتی بارز، ….توجه و تمرکز، هوش، حافظه، قضاوت و بینش و….
پسرم در پاسخ به یکی از این پرسش های مصاحبه گر می گوید:
«آقا جان، تتو که چیز مهمی نیست! الان حدود ۹۰ درصد جوون ها سراپاشون رو تتو کردن! من که فقط بخش کوچکی از دستم به قول شما خالکوبیه.تازه فوتبالیست ها و والیبالیست های تیم ملی خودمون هم بیشترشون تتو کردن…» که مصاحبه گر با تعجب می گوید:
«چه حرف ها آقا! شما مرتکب جرم بسیاربزرگی شدید، طلبکار هم هستید!»
و اما ادامه ی آزمایشات و مصاحبه و…:
نوع آزمایش اخذ شده: نتیجه و تغییر آزمون: و در پایان نتیجه ی نهایی را به شرح ذیل اعلام میکنند:
با توجه به نتیجه تست و معالجه انجام شده ، نامبرده در حال حاضر علایم اختلال روانی ندارد.
بیمارستان خاتم الانبیا
فلانی….کارشناس ارشد روانشناسی بالینی.
به هر حال از ذکر همه ی موارد معذورم چون بیشتر از این حرف هاست.ضمن آن که مطالبی که تقدیم شد مربوط به روز اول بود که عرض شد. در روز دوم نیز اگر آزمایش ها و مصاحبه ها بیشتر نبوده باشد، قطعاً کمتر هم نبوده است. و به دلیل ضیق وقت از توضیحات تکراری و ماجراهای روز دوم خودداری می کنم. البته بماند که آخر وقت اداری گفته بودند، پزشک اصلی برای تایید و امضاء نیست، فردا صبح مراجعه کنید. فردای روز بعد هم پس از مراجعه ی پسرم
می گویند بروید و ساعت دوازده بیایید. دوازده می رود و تا ساعت سیزده منتظر می ماند ولی می گویند هنوز پزشک مربوطه
تشریف نیاورده و…
این جاست که باید عرض کنم اگر شاعری قدیمی به خال لبی آن گونه گرفتار شد….فرزند بنده به خال دستی این گونه در به در شد…
اما موضوعی که پیش آمده و مهم تر از این مواردی است که گفتم، این است که نمی دانم چرا پسرم پس از مراجعه به منزل مقداری اعصابش به هم ریخته بود.
روز بعد دیدیم اعصابش که خوب نشد هیچ، کمی هم پرخاشگری می کند…
پس از مشورت و هماهنگی با دوستی، به اتفاق مادرش او را خدمت یک مشاور خبره بردیم. پس از چند جلسه، اعلام کردند:
-فرزند شما اخیراً مشکلی برایش پیش آمده؟
– خیر. مگه چی شده؟ فقط چند روزی درگیر ثبت نام برای گواهینامه بود…
– متاسفانه پسر شما روانی است!