مهدی میرآبی
کشور تحت هر شرایطی که باشد و مملکت دست هر جناحی، در قرن ۲۱ و عصر ارتباطات، مردمِ آگاهْ مطالبهگریِ به حق خود را خواهند داشت. برای آنها فرقی نمیکند رئیس جمهور، قاضی یا کلانتر شهر ، چه کسی باشد. این تابو از اوایل دههی هفتاد شکسته شد. توقیف و بستن روزنامهها در سال ۷۹ هم نتوانست سد راهش شود. سرنوشت مرتضوی، تعطیل کنندهی روزنامهها گویای این تحول عظیم است. زمان همیشه به سود مردم پیش میرود و او سالها بعد در همین حکومت و به دست قضات دادگاه همین نظام، بخاطر تخلفاتی که داشت محکوم، زندانی و حکم انفصال دایم از خدمات قضایی گرفت. اکنون در خفا زندگی میکند و خانه نشین است. اما دهها برابر آن روزنامههای توقیف شده، در قالب خبرگزاری دوباره مجوز گرفتند و اوضاع نابسامان کشور را نقد کردند و ناکارآمدی و فسادها را افشا نمودند. بماند که افراد زیادی بدون داشتن کارت خبرنگاری و رسانهی رسمی صرفاً به عنوان شهروندِ عادی، عملکرد عالی رتبهترین مقامهای اجرایی و امنیتی کشور را به چالش میکشند.
این مقدمه را جهت آگاهی شهردار میناب نوشتم که از یک ارگان نظامی وارد شهرداری (نهاد اجرایی) شده و با شکایتی که از خبرگزاری «صدای میناب» به عمل آورده گویا کمترین تجربه یاقرابتی با این تحولات عظیم و فضای موجود و حوزه کاریِ فنی/ مهندسیاش (شهرداری) ندارد.
در مستندات موجود است که شهرداری قول بهره برداری از پروژه «کانال دفع آبهای سطحی» را ۸ ماهه داده است. اما اکنون نزدیک به دو سال طول کشیده و هنوز هم ادامه دارد. حال انتقادها به خلف وعده و بدقولی را تحت عنوان «تشویش اذهان عمومی» تعبیر و به دادگاه بردن از عجایب روزگار است و بیشتر شبیه به طنز میماند و نه تنها وجهه این شهرداری را به شدت پایین میآورد بلکه نشان میدهد افراد حقوقیاش از قوانین جاری مطبوعات کمترین اطلاعی ندارند.
پیشتر آقای سهرابی به خبرنگاران گفته بود «من از هیچ نقد تندی ناراحت نمیشوم... امتحان کنید… بروید هر مدلی که میخواهید خبرها را کار کنید» اکنون با این شکایت و برآشفتگی، تناقض در گفتار و عملش آشکار است. به نظرم اطرافیان، مشاوران و یکی دو تن از اعضای شورا در این تصمیم نقش داشتهاند و اگر چنین باشد باید شهردار تجدید نظری در انتخاب مشاورانش داشته باشد.
دوران سکوت مردم به سر آمده و از قضا وقتی در شهری دور افتاده از پایتخت در بافت جمعیتی شیعه و سنی که به شدت مذهبی است، پس از سالها یک خبرگزاریِ بومی محلی به دست یک معلمِ بیحاشیه و آرام، مجوز فعالیت میگیرد. نشان دهندهی آن است که به خواست همین مردم چنین رسانهای شکل گرفته و تولد یافته است. و اکنون همین مردم هستند که «شهروند/خبرنگار» این رسانه شدهاند. آنها به دست خودشان روزانه کلی محتوا تولید میکنند. و از قضا راز محبوبیت بالای این رسانه در کنار شخصیت متین و صادق مدیرش در همین است.
با نگاهی به نقدهای صدای میناب در میابیم که ملایم و سازنده بوده و گویا استمرارش بر واکاوی و نشان دادن مشکلات، دلیل خشم و ناراحتی حضرات شده است. وقتی درختان را بدون اطلاع رسانی و ارائه دلیلِ موجه سر میبرید، معلوم است که صدای هر شهروندی به نشانهی اعتراض بلند میشود.
در یک چهار راه شلوغ و پر رفت و آمد که ورودی جاده کمربندی است و خطرِ بلقوهاش دانش آموزانِ دو مدرسه را به شدت تهدید میکند، یک پروژه نیم وجبی را بدون ایمن سازیِ استاندارد (نور، حفاظ، علایم هشدار) نصفهنیمه به امان خدا رها کردید. نتیجهاش شد راه بندان و تصادفات زیاد که صدای میناب فقط آن را پوشش داد. حالا ناراحت هم هستید؟!
راستی از محل دفن پسماندهای شهری در درغ سوراغ چه خبر؟ که در بکرترین منطقهی طبیعی میناب رها میشود! بیش از یک سال از تهیه گزارشش میگذرد. فکری برای جابجاییاش کردید؟!