زینب نورالدینی / خبرنگار
می گویند در بین ما همبستگی خوابی راست که هیچ وقت تعبیر ندارد، و این مورد در زندگی، روابط اجتماعی؛ سیاسی و حتی در تشکیل دولت و حکومت نیز دیده می شود.
به دولتی، دولت فراگیر گفته میشود که از همه اقشار و گروه ها در تشکیل این دولت استفاده شود، زیرا تنوع آراء و افکار برای پیش بردن اهداف عالی در جهت رفاه مردم و آرامش آنها و همزیستی مسالمت آمیز لازم است و تک قطبی یا دو قطبی کردن کشور، فضای بستهای را می سازد که نه تنها پیشرفتی در آن صورت نمی گیرد، بلکه مردم و نیروهای کارآمد از آن دولت مایوس می شوند و در هیچ فعالیتی شرکت نمی کنند و این یک دور تسلسل فرسایشی است.
چنانچه دولتی فراگیر نباشد، در بر پاشنه اصلی خود نمی چرخد بلکه بر پاشنه لق میچرخد که در کوتاه مدت همان در که محل ورود به فرصتها و نیروهای کارآمد است فرو میریزد و دیواری میشود. پاشنه که باید چارچوب قدرتمند و محکمی باشد برای ایستادن با آرامش و مطمئن مردم، زیر آن طاق، در هم میشکند. حتی روی سر مردمی که تصور می کردند دولت سرپناهی برای آنان از محرومیت دیدگان تا روی خط فقر قرار گرفتگان مردم این جامعه است.
نیروهای مستعد و کارشناس و مدیر که تجربه گران و دغدغه مردم دارند، می توانند دولت تک قطبی را از بن بست رها کنند. آنانی که حاشیه شان بیشتر از متن شان است نمی توانند در بطن جامعه ظاهر شوند و مردم بلا زده را از آفتها نجات دهند .
انسانها درختی هستند که باید فضایی برای رشدشان مهیا کرد، فضایی که دور از آفت و سموم باشد. درد آنقدر زیاد است که گاهی فریاد ها در گلو خفه می شود، چرا که نمی دانند کدام درد را فریاد کنند که در اولویت زندگی اش قرار گیرد.
دولت فراگیر از هر قشر با مردم زندگی کرده است و می داند که چه مرهمی برای کدام زخم تجویز کند مرهمی که عوارض نداشته باشد .
مردمان ایران و هرمزگان اگرچه گاهی خاموشند، اما صدایشان فراتر از همه دیوارهاست .
چه معیاری برای انتخاب ارائه خواهید داد
که آینده مردم تامین شده باشد؟ کدام سنجش و اطمینان خاطری خواهد بود برای اهالی این دیار که چشم به فردی دوخته اند که آنان را رها کند، از تبعیض بی عدالتی و خشکسالی! که زمین سوخته اش سهم آنان است و نخل و خاک و زرش سهم دیگران!؟
با چه سنجشی مدیری که بر صندلی می نشانید می سنجی!؟ با صورت ظاهر یا لباس ظاهر؟ با کدام مترو معیار حکمی برایش می نویسید که هر سطر سطر و واژه آن تقدس دارد.
ادبیاتی که فردوسی، حافظ و سعدی با آن حماسه شعر و حکایت نغز آفریدند.
وقتی متخصصین بومی یک منطقه را به گرد فراموشی می سپارید، مردم هم به فراموشی سپرده اید، آنها از شما فاصله می گیرد وقتی فردی برمی گزینی حکمرانی کند و بس! بدانید که نشانی از حرکت و رونق در این دیار نخواهید دید، حتی اگر این واژه ها بر سر لوحه خودنمایی کند.
کمی درنگ برای انتصابات و تفکر بیشتر برای آن در که بر پاشنه اصلی و محکم بنا خواهید کرد، اندکی صبر برای گذشتن و گذر از نیروهای کارآمد بومی که دیگر جایی در این پست ها نداشته باشند. آنها را تکفیر نکنید که اینان روزی بر این صندلی ها تکیه زده بودند و درهمین قطار کوپه داشتند، از پنجره ی آن برای مردم دست تکان میدادند برای به انزوا کشیدنشان از نیرویی به حساب قدرتمند کمک نگیرید که طومارشان را سنگین تر کنید.
آنان را نزدیکتر بیاورید چرا که همسفر شمایند در این قطار تغییر شکل یافته!
حضور نمایندگان را کجا باید دید؟ کنار مردم یا تسلط یافتگان یا در سایه و پشت صحنه ها!؟ این بار هم نمایندگان گرامی همانند گذشته در کنار مردم حضور ندارند و در ظاهر هم در کنار به قدرت رسیدگان نیستند و در انتصابات دخالت نمی کنند، اما در پشت، صحنه گردانان اصلی آنانند، همراه با دولت و مدیرانی که برمیگزیند به کجا باید پناه برد از این همه…
برای داشتن دیاری که همه در آن سهیم باشند باید درب را بر پاشنه محکم و استوار بچرخانید تا چرخ کشور بچرخد.
نگاه بغض آلود مردم هرمزگان را بخاطر بسپارید، در فریاد مظلومیتشان مردم زمانی از نمایندگان منفعل قطع امید کردند که در جنوبی ترین نقطه کشور، هیچ سهمی در ریاست یا حتی معاونت فراکسیون جنوب ندارد.این فراکسیون برای بلعیدن هرمزگان است با همراهی شما!!