بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • تبلیغات
  • تماس با ما
  • درباره ما
یکشنبه, تیر 1, 1404
روزنامه ندای هرمزگان
  • سیاسی
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • ورزش
  • فرهنگی
  • پزشکی
  • روزنامه امروز ندای هرمزگان
  • آرشیو روزنامه ها
  • تماس با ما
  • درباره ما
  • سیاسی
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • ورزش
  • فرهنگی
  • پزشکی
  • روزنامه امروز ندای هرمزگان
  • آرشیو روزنامه ها
  • تماس با ما
  • درباره ما
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
روزنامه ندای هرمزگان
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
خانه فرهنگ و هنر تاریخ

حکایت مهاجرت از سواحل در عهد قاجار

توسط تیم نویسندگان ندای هرمزگان
1402-02-19
زمان مطالعه: 2 دقیقه
بندرعباس در آستانه انقراض صفویه

اواسط  سلطنت «ناصرالدین‌شاه قاجار» (۱۲۸۸ ه.ق. / ۱۸۷۲ م.) و همزمان با پایان اجاره‌ی بنادر از سلطه‌ی «امامان مسقط»  روند وارونه‌ی مهاجرت (از کرانه شمالی به کرانه جنوبی) در خلیج فارس آغاز می‌گردد. این روند از آن روزگار تاکنون همچنان ادامه دارد، هر چند در این مدت فراز و فرودهایی داشته و دارد.

شاید چنین پنداشته شود که وارونگی مهاجرت پیوندی با خروج اعراب (عمانی و سپس قواسم) از جنوب ایران داشته است. در حالی که با پژوهش در این زمینه، هیچگونه وابستگی دیده نمی‌شود. پس به سراغ عوامل دیگری باید رفت.

عوامل درونی: نخستین و بزرگ‌ترین عامل در درون ایران؛ و آن شیوه‌ی اداره کشور از سوی قاجارها بود. پادشاهان قاجار بدون در نظر گرفتن مردم، بخش‌های مختلف کشور را میان شاهزادگان قجری، بزرگان درباری و وابستگان خود در ایالات تقسیم می‌کردند. برای نمونه، از اواخر سلطنت «فتحعلی‌شاه» (۱۲۴۵ ه.ق.) که کلانتری ایالت‌ فارس را به «میرزا‌علی‌اکبر (قوام‌الملک)» پسر کوچک «حاجی‌ابراهیم ‌کلانتر» دادند، تا پهلوی اول چیزی حدود یک‌صد سال جنوب و جنوب خاوری فارس در حاکمیت فرزندان قوام بود. هیچگونه نظارتی هم بر رفتار و کردار آنها در منطقه‌ی زیر نفوذشان نداشتند.

تنها دغدغه‌ی آنها و سلاطین قاجار، رسیدن مالیات به موقع از سوی نایب‌الحکومه‌ها و ضباط به مرکز ایالت و سپس کشور بود. صدای دادخواهی مردم زیر فشار سنگین مالیاتی، سیورسات مأمورین و… به جایی نمی‌رسید؛ چرا که وابستگان حکام، ضباط، کلانتران و کدخدایان این صداها را در گلو خفه می‌کردند. تازه اگر هم پس از گذر سال‌ها، شکایت و دادخواهی به مرکز می‌رسید، پاسخ آن بگیر و ببند به دنبال داشت.

با ورود «تلگراف» به کشور، و برپایی «تلگراف‌خانه‌ها» در مرکز ایالات و سپس ولایات، روند انعکاس این دادخواهی‌ها افزایش یافت. از سوی دیگر با گسترش ابزار ارتباطات، به ویژه چاپ و نشر روزنامه در درون و بیرون کشور، آگاهی‌های سیاسی مردم بالا می‌رفت. با گسترش این پدیده‌های نو، مردم مناطق مختلف کشور تا اندازه‌ای از روزگار هم با خبر گردیدند. هر چند این موضوع به بخش کوچکی از مردم که دارای سواد بودند، بستگی داشت. اما از سوی دیگر، فشار سنگین نظام استبدادی در تلاش بود تا چرخ روزگار بر محور خودکامگی آنها تا بی‌نهایت در چرخش به دور خود باشد. با این شرایط، بخشی از مردم امکان یافتند، تا از پیشرفت‌های دیگر کشورها آگاهی یابند. دستاورد انقلابات بر مردم کشورهایی که خود را از زیر یوغ نظام استبدادی رهانیده بودند، آشکار گردید.

اینجا بود که «میرزارضای کرمانی» برخاسته از میان همان مردم، شاه را در آستانه‌ی پنجاهمین سال سلطنتش به گلوله بست و شیرینی نیم‌سده پادشاهی را در کامش خشکاند. بیش از یک دهه پس از آن، فرزندش (مظفرالدین‌شاه) با امضای فرمان مشروطیت، به انقلاب مردم ایران پاسخ مثبت داده؛ نامی نیک از خود به یادگار گذاشت. لیکن با پیروزی انقلاب مشروطیت و فرود و فرازهای روزگار «محمدعلی‌شاه» و پادشاهی «احمدشاه»، انتظاری که مردم ستم‌کشیده داشتند، برآورده نشد. شوربختانه فرمانروایان فارس پس از انقلاب مشروطیت با تغییر جهت یکصد و هشتاد درجه‌ای، خود و وابستگان را در راستای آن نشان دادند. بدین صورت باز فرمان امور را به دست گرفتند.

در ولایات فارس، به ویژه جنوب، هم بخشی که با انقلاب همراه بودند، به بی‌راهه رفتند و دستاوردی جز جنگ، خون‌ریزی، غارت، چپاول، ویرانی و بی‌خانمانی به همراه نیاوردند. و این نیز بر روند مهاجرت از نواحی داخلی جنوب به کرانه‌های خلیج فارس افزود. ضابطان و کلانتران بلوکات این بخش از فارس (گرمسیرات) هم از آغاز هر صدای مشروطه‌خواهی را در گلو خفه کرده، داغ و درفش را حاکم نمودند. کسی دلیری آن نمی‌یافت تا واژه «انقلاب» را بر زبان آورد. در این، میان جنگ جهانی اول و اشغال کشور به دست متفقین به همراه بیماری‌های همه‌گیر، نایابی‌ خواروبار (قحطی) و خشک‌سالی خود بار سنگینی بود که کمر مردم را زیر فشار خرد می‌کرد.

با برقراری مشروطیت و مجلس هم تغییر چندانی درشیوه اداره، نظارت و کنترل این مناطق حاصل نگردید. یعنی دولت حضور مؤثری نداشته، و خوانین، کلانتران و ضابطان محلی همچون گذشته بر آن نواحی فرمان می‌راندند و مانند گذشته مالیات‌های سنگین، بی‌گاری و بردگی مردم ادامه داشت. در بنادر و جزایر‌ی همچون «لنگه، عباسی، میناب، قشم، هرموز، کنگ و…» که از سوی دولت برایشان حاکم و ضابط فرستاده می‌شد، باز نارضایتی مردم ادامه داشت. چرا که دولت‌ها سیاست‌ روشن اقتصادی نداشتند، و راه نادرست مالیاتی گذشته را دنبال می‌نمودند. بر این پایه مأمورین گمرکات شیوه سخت‌گیری در قوانین گمرکی (ویژه‌ی بازرگانان)، زیاده‌روی در میزان عوارض و مالیات‌ها به کار می‌بستند.

پس مردم بر آن شدند، تا راهی بیابند و آن راه، ترک خانه و کاشانه پدری بود. در آغاز مهاجرت‌ها در درون کشور و میان پیشه‌وران و صاحبان حرفه صورت می‌گرفت. ولی کم‌کم با افزایش عوامل یاد شده دامن تجّار و بازرگانان منطقه را هم گرفت. لیکن فرار درون کشور مشکلی را حل نکرد. چرا که در سرزمین نیاکان، هر جا آسمان همان رنگ بود. پس برای گرمسیرات فارس راهی جز گذر از آب‌های نیلگون خلیج فارس باقی نماند. این مهاجرت ناخواسته بیشتر فردی و کمتر با خانواده همراه بود.

ترک وطن با خانواده، ویژه‌ی تجّار منطقه که امکانات مالی این مهاجرت را داشتند، بوده است. بدین صورت بازرگانان هم برای دستیابی به بازار بهتر و آرامش کسب و کار، درآمد بیشتر و سیاست مالیاتی روشن روی به مهاجرت ‌نهادند. برخی روی به سوی بصره نهاده، و گروهی به باختر هندوستان کوچیدند. اما ناگاه هم مسیر مهاجرت و هم شکل آن تغییر نمود. مسیر به سوی کرانه جنوبی خلیج فارس، نیروی کار و پیشه جنوب فارس را بر لنج‌ها نشانید.

نوشته‌اند که سخت‌گیری در «وضع قانون اتحاد شکل لباس (کشف ‌حجاب)» و «سربازگیری اجباری» روزگار پهلوی اول نقشی پررنگ در مهاجرت صاحبان ثروت در جنوب فارس داشته است چرا که این فرمان اجباری برای بازرگانان سنتی قابل پذیرش نبوده است. در نتیجه تجّار بنادر جنوبی فارس (لنگه، کنگ، عباسی و…) راه مهاجرت را در پیش گرفتند. اما باید در نظر داشت که مهاجرت‌ها حدود شصت سال پیش در میانه‌ی سلطنت ناصرالدین شاه قاجار آغاز گردید.

برای نمونه «افول تجارت بندرلنگه از سال ۱۳۱۷ قمری [۱۹۰۰ م. در پادشاهی مظفرالدین‌شاه، پیش از انقلاب مشروطه] و به دنبال استقرار گمرک در آن صورت پذیرفت. از این ایام تجّار عمانی به ‌دلیل سخت‌گیری‌های مأمورین بلژیکی مستقر در بندرلنگه از تجارت با این بندر صرف‌نظر کردند. اهالی عمان احتیاجات خود را از مسقط و بحرین خریداری نمودند. با توجه به اینکه این امر لطمه شدیدی به تجّار لنگه وارد می‌نمود آنان ناگزیر شدند که دفتری در «دوبی» تأسیس نمایند و کالاهای خود را از طریق بندردوبی به مناطق مختلف بحرین و عمان انتقال دهند… تجار لنگه ابتدا دفاتر بازرگانی خود را به آن بندر منتقل ساخته و سپس خودشان نیز به دوبی نقل مکان نمودند، و مهاجرت بی‌شمار مردم و ساکنین آن به بندر دوبی باعث گردید

نمونه‌ی دیگری را از رونق تجارت باز از بندرلنگه می‌آوریم. «در سال ۱۸۹۰ م. / ۱۳۰۹ ه.ق. در سلطنت ناصرالدین‌شاه) حجم کلی تجارت چیزی حدود یک‌ میلیون پوند (انگلیسی) بود اما بعد از وضع مالیات قوانین گمرکی جدید از سال ۱۹۰۲ م. / ۱۳۱۹ ه.ق.، حجم این معاملات تجاری به ۲۵۰۰۰۰ پوند کاهش و به جای آن، دبی به بازار بزرگ تجاری سواحل عربی تبدیل شد که حجم وسیعی از معاملات تجاری با هند را کلید زدند». از آن پس این گریز از وطن در درازای ده‌ها سال یک روش همیشگی گردید. با این تفاوت که به مهاجران جویای کار بدل شدند.

Advertisement Banner
نوشته قبلی

مقام زن رونمایی شد، زن دیگر نا میراست

نوشته‌ی بعدی

علاج وقوع پیش از واقعه باید کرد!

تیم نویسندگان ندای هرمزگان

تیم نویسندگان ندای هرمزگان

نوشته‌ی بعدی
هدی عطایی

علاج وقوع پیش از واقعه باید کرد!

تازه ترین اخبار روز

  • (بدون عنوان)
  • احتکار در شرایط جنگی؛ تهدیدی برای اقتصاد و همبستگی ملی
  • معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استانداری هرمزگان اعلام کرد پدافند بندرعباس پرتابه‌های رژیم صهیونیستی را منهدم کرد
  • (بدون عنوان)
  • مدیر بنادر و دریانوردی قشم: بندر شهید ذاکری قشم تعطیل شد

صفحات مهم

درباره ما

تماس با ما

آرشیو روزنامه ها

  • سیاسی
  • اجتماعی
  • اقتصادی
  • ورزش
  • فرهنگی
  • پزشکی
  • روزنامه امروز ندای هرمزگان
  • آرشیو روزنامه ها
  • تماس با ما
  • درباره ما