قسمت اول
روزهاي محاصره اصفهان و آن هنگام كه افاغنه پنجه ي خويش را بر گلوي حكومت سلطان حسین صفوی فشرده تر کرده بودند، در گمبرون، هرچند وضع آرام بود، اما آرام به نظر نمي رسيد، بازرگاني سخت شده بود هراس از جنگ و تعويض مكرر مقامات محلي از دلايل غيرعادي شدن اوضاع بود
از آنجا كه نمايندگان كمپاني هاي تجاري مستقر در بندرعباس اميدي به حكومت ايران براي دفاع از خود در صورت وخامت اوضاع نداشتند، خود تصميم گرفتند تا با افزودن بر استحكامات مناطق استقرار خويش، خود را در برابر حملات احتمالي آماده سازند. جالب آنجاست كه با وجود تذكر هلنديان مبني بر آنكه اين اقدامات براي در امان نگهداشتن خودشان است، « ولي ايرانيان مي پنداشتند كه اين كارها براي نگهباني از شهرشان انجام مي گيرد » درهمين حال يك درگيري ميان نيروهاي انگليسي و افراد تحت فرمان شاهبندر وضعيت را بحراني تر كرد. اين درگيري سرانجام با وساطت هلندي ها پايان پذيرفت. يكصد و بيست كشته از ايرانيان و دو هزار تومان وام براي پرداخت به مقامات حكومتي بندر كه از سوي انگليسي ها پرداخت شد، بهاي اين درگيري در آن فضاي هراس آلود بود.
در همين احوال و پيش از رسيدن موج ناشي از سقوط اصفهان و چيرگي افاغنه بر كشور به بندرعباس، اروپائيان مقيم در آنجا با اطلاع از دگرگوني هاي رخ داده، در پي آن بودند تا به نوعي در اوضاع آشفته گليم خويش را از آب برهانند. هلنديان به نماينده ي خويش در اصفهان دستور دادند: « از بزرگان حكومت جديد رقمي بگيرد داير بر اين كه: به حاكمان نواحي ساحلي خليج فارس دستور داده مي شود كه با كاركنان اروپايي و ايراني كمپاني هلند به شيوه و روش حكومت پيشين رفتار نموده و امتيازات آن ها را تأييد و رعايت كنند » .
انگيسي ها نيز خود را آماده ي بلعيدن جزايري مي كردند كه به نوعي در آن ها براي خويش حق و حقوقي قائل بودند. مردم هم كه تكليف خويش را نمي دانستند، ترس از افاغنه از يك سو و چشم طمع انگليسي ها به جزاير، آنان را مستأصل نموده بود. پس چه اميدي براي آنان باقي مي ماند جز توسل به نيروي سوم يعني هلنديان. آنان دريافتند كه « اهالي جزاير آمادگي تسليم شدن در برابر افغان ها را ندارند و افزون بر اين نسبت به انگليسيان كينه دارند و به آن ها ظنين اند. فكر مي كنند كه قصد انگليسيان اين است كه جزاير را به سبب حقي كه بر عوايد گمركات دارند، زير سلطه ي حكومت جديد اصفهان درآورند. در صورت تسليم شدن، اهالي جزاير ترجيح مي دادند كه اين امر با ميانجيگري هلنديان انجام گيرد نه اين كه به زور مجبور به تسليم شوند »
سقوط اصفهان و چيرگي افاغنه بر مقدرات ايرانيان نه تنها به بهبود اوضاع كمكي نكرد بلكه بر نابساماني ها نيز افزود، چرا كه ايرانيان به آن ها به چشم غاصباني خونريز مي نگريستند و در مخالفت با آنان از هيچ كوششي فروگذار نمي كردند. قيام هاي گوناگوني كه در نقاط مختلف كشور عليه آنان شكل گرفت دليل بر چنين مخالفتي تلقي مي گرديد. افزون بر آن، تلاش هاي تهماسب ميرزا به عنوان وارث حكومت شاه سلطان حسين براي اعاده ي حكومت صفويه و لشكركشي هاي متعدد و نبردهاي پراكنده اش با افاغنه بخش ديگري از هرج و مرج حاكم بر ايران آن روزگار بود. در كنار همه ي اين ها اگر اختلافات داخلي قبايل متعدد افاغنه را نيز در نظر بگيريم، تا حدودي مي توان دريافت كه بر ايرانيان چه مي گذشته است. بروز اختلاف بين افاغنه ي حاكم بر ايران منجر به بركناري محمود « پادشاهي ديوانه و ياوه سرا » و روي كارآمدن اشرف « پادشاهي كودن » گرديد تا بر وخامت شرايط موجود افزوده باشد. در همين شرايط بود كه يكي از قيام كنندگان عليه افاغنه يعني سيد احمد خان، اين « جنگجوي خانه بدوش » كه يك چندي عليه تهماسب ميرزا نيز طغيان كرده بود و بعدها توسط او بخشيده شد و در صف فرماندهان وي جاي گرفت، به انتظار حمله ي افاغنه وارد بندرعباس گرديد.
سيداحمدخان در بندرعباس به فكر بازسازي و تعمير باروي شهر و تجهيز توپ هاي مدافع آن برآمد و در اين راه بنايان، صنعتگران و درودگران را تحت فشار نهاد و به بيگاري گرفت. سپس براي گرفتن پول از كمپاني تجاري انگليس و هلند و بانيان هاي تاجرپيشه به سراغ آن ها رفت. اخاذي از مردم نيز امري طبيعي مي نمود « خان مزبور كارش تنها اين بود كه همه روزه مردم را بازداشت كرده از آن ها اخاذي كند » انگليسي ها و هلندي ها براي تقرب نزد سيد احمد خان دست به رقابت زدند، از اين رو گاه و بيگاه هدايايي نزد او مي فرستادند. انگليسي ها در اين زمينه بر هلندي ها پيشي جسته بودند . آنان هم چنين مساعدت هايي به وي نمودند تا يك كشتي حامل زايران مكه را كه قصد گريز از اخاذي هاي سيد احمد خان را داشته، توقيف نمايند در حالي كه شايعات حمله ي افاغنه همچنان در صدر همه ي خبرها بود، سيداحمدخان از هلندي ها تقاضاي همراهي بيشتر نمود و از جمله از آن ها خواست در صورت حمله ي افاغنه به او ياري رسانند و در صورت شكستِ وي براي رفتنش به هرمز يا جاي امن ديگري كشتي شركت را به او اجاره دهند. هلندي ها نيز فقط به قول شفاهي مبني بر مساعدت در برابرحمله افاغنه اكتفا كرده و از در اختيار نهادن كشتي شركت عذرخواهي كردند و نماينده ي خان را به سوي انگليسي ها حواله نمودند. او نيز اظهار داشت: « انگليسيان هرچه خواسته ايم به ما كمك كرده اند اما هر درخواستي كه از هلنديان داشته ايم با امتناع روبرو شده است »
با چنين پاسخي بازهم هلنديان به اظهار تأسف از عدم امكان كمك اكتفا نمودند. همين اظهار تأسف درباره ي درخواست عليق و علوفه نيز تكرار شد .
اين اظهار تأسف ها البته دردسرهايي را براي هلندي ها آفريد كه نمونه ي آن تخريب مقبره هاي هلندي ها به بهانه ي توسعه ي حصار و توقيف كشتي هاي محلي بود كه از جانب آنان براي تهيه ي هيزم و چوب فرستاده شده بودند
سيداحمدخان تقاضاهاي ديگري نظير دريافت دوازده قطعه شمعدان سيمين به صورت وام، مقاديري جو و گندم، ريسمان و گوني را نيز به هلندي ها ارائه نمود كه فقط هشت شمعدان نقره به فرستادگانش تحويل داده شد. هلندي ها نمي توانستند خشم خود را از انگليسي ها پنهان دارند چرا كه « اينان را علت العلل همه ي گرفتاري هايي كه سيداحمدخان برايشان درست كرده بود، مي دانستند. انگليسي ها سيداحمدخان را در حرف و عمل نيز با قبول هرچه خواست وي بود، ياري دادند »
ادامه دارد …