م.موسوی
هرچه به فضای تبلیغاتی انتخابات نزدیک تر می شویم ، نامزدهایی که احساس می کنند شانس بیشتری برای برنده شدن در انتخابات دارند، به همان نسبت افکارعمومی نیز نسبت به آنها حساس تر است. از همه مهمتر آن تعداد از نامزدهایی که هم اکنون نماینده هستند، افکار عمومی به آنها بیشتر حساس است و در شبکه های اجتماعی با کارزاری پرسش از آنها راه انداخته اند که در طول مدت نمایندگی خود چه کار شاخصی برای استان انجام داده اند. این پرسش ها حتی رفتار خصوصی نمایندگان فعلی را نشانه رفته است و این انتظاری طبیعی است. حسن عباسی یکی از خبرنگاران فعال پیشتاز در مطالبه گری است که با داشتن ارتباط و منابع متنوع و مختلف در کشور و استان هر ادعا یی را مطرح می کند می گوید که اسناد ش را دارد، اوهمچنین نماینده مورد خطابش را در ویدیویی به چالش کشیده و سئوالات متعددی که افکار عمومی از این نماینده دارد، مطرح نموده و خواهان پاسخگویی وی شده است. امری که در همه جا مرسوم است. باید شخصی در جایگاه نمایندگی، پاسخگویی شفاف و بدون لکنت زبان به سئولاتی که در نزد افکار عمومی مطرح است و با واسطه خبرنگاری مطرح می شود، باشد تا مردم با شفافیت از آنچه که در باره اش در شبکه ها مطرح است، مستقیما از زبان نماینده شان بشنوند و نسبت به انتخاب خود تصمیم گیری کنند، اما این نماینده روش دیگری را انتخاب کرده وبجای پاسخگویی به دادگاه رفته، علیه این روزنامه نگار شکایت کرده و گویا شکایت خود را با روابط موجود شارژنموده و خبرنگاری که تنها نان آور خانواده و پرستار پدرپیرروجا افتاده اش است به زندان انداخته واین در حالی است که هیچ محکمه ایی برپا نشده ، شاید برای جلوگیری از طرح سئوالهای جدید و ایضا اسناد جدید… هرچه هست این اقدام سئوال جدیدی را در افکار عمومی و رسانه ها بوجود آورده که چرا بجای پاسخگویی به مردم، طراح سئوال را به زندان انداخته اند؟! از سویی مردم چگونه بدانند که نماینده آنها بعد از اینکه رای شان را گرفت و رفت از قَبَل نمایندگی برای مردم،اقوام،خویشان و نزدیکان وفراتر از این در قوانینی که در مجلس طرح و تصویب شده ،چقدر وقت گذاشته است.در حالیکه در فضای مجازی آنچه به چشم می آید حضور همیشگی در افتتاحیه های روستایی و شهرستانی است و به قول یکی از شهروندان معلوم نیست که نماینده است یا فرماندار،شهردار یا بخشدار و دهیار؟ بهرحال شایسته تر این بود که این نماینده محترم با همه سنگینی سئوالاتی که از وی شده و چه بسا نابجا، با روشی دمکراتیک و نه خشن با آن برخورد می کرد، چون دوران گربه در حجله کشتن سالهاست گذشته و بهتراست در این مورد تجدید نظر کرده، خبرنگاری که خود معلول واز طرفی سرپرست پدری معلول و نیازمند حضور مداوم وی در کنارش است، از زندان خلاصی دهد.