گردآوری: کاظم گلخنی
در بحبوبه جنگ جهانی اول پلیس جنوب به دلیل عملکردش در مناطق ساحلی هرمزگان ،مکران و جنوب فارس با مخالفت شدید مردم مواجه شد زیرا مردم این مناطق صدمات فراوانی از حضور نیروهای پلیس جنوب متحمل شدند. برای نمونه عوامل انگلیس به سرپرستی سر پرسی سایکس در فارس و نیمه جنوبی ایران به خریدن گندم، جو و دیگر اجناس به چند برابر قیمت معمول و ذخیره کردن یا سوزاندن آنها برای ایجاد قحطی در شهر اقدام می کردند. در این شرایط، مردم حتی مجبور به خوردن آرد ذرت و خاک اره می شدند و پولی که مردم می گرفتند، کاغذی بود و با تورم سریع بی ارزش می شد. آنها بارها خودروهای عبوری مردم را برای رفع نیازهای خود به اتهامات واهی توقیف میکردند و مورد استفاده قرار میدادند، همچنین بسیاری از املاک، زمین ها و باغهای مردم را در سالهای حضور خود در شهرهای جنوبی ایران به نفع پایگاههای خود مصادره کردند. مأموران نظمیه و ژاندارمری را نیز با وعده پول و رفاه تحت نفوذ و سلطه خود درآورده و حاکمیت دولت مرکزی را بر نواحی جنوبی تا سرحد امکان کمرنگ و ضعیف کرده بودند. از طرف دیگر از مردم مالیات میگرفتند، مردم را بازداشت و زندانی، خانه و زندگی آنهایی را که مقاومت میکردند، تخریب میکردند
با سقوط کابینه سپهدار اعظم در عهد احمد شاه و روی کار آمدن وثوقالدوله، مقامات انگلیسی به دولت ایران اطلاع دادند که اگر از به رسمیت شناختن پلیس جنوب، سر باز زند، کمکهای مالی این دولت را به تعویق خواهند انداخت. کابینه پس از مدتی، پلیس جنوب را به نوعی به رسمیت شناخت و به مقامات بریتانیایی اطلاع داد که هرچند تاکنون در این زمینه بین دولت ایران و انگلیس قراردادی امضا نشده و دولت ایران پس از بر هم خوردن ترتیب سابق ژاندارمری در صدد است تا با استخدام مربیانی، تشکیلات قوای تأمینیه مملکت را اعاده کند، آماده است ژنرال سایکس را در وضعیت فعلی به رسمیت بشناسد، مشروط بر اینکه پس از برقراری صلح، موضوع تحویل این قوا به ایران مورد بررسی قرار گیرد. اما به رسمیت شناختن ضمنی پلیس جنوب توسط وثوقالدوله استقبال نشد و او استعفا کرد. در سال 1917، وقوع انقلاب روسیه و تشدید احساسات ملی و بیگانهستیزی در میان ایرانیان نیز، اوضاع را علیه انگلیسیها شدیدتر میساخت. مردم جنوب و علیالخصوص فارس به قیام علیه نیروهای پلیس جنوب و جنگ با آنان برخاستند. اگرچه نیروهای پلیس جنوب بر قیام مردم فارس به رهبری صولتالدوله ایلخان قشقایی غلبه یافتند، اما دشمنیها ادامه یافت. خود انگلیسیها و بویژه نایبالسلطنه هند به بیهودگی عملیات نظامی علیه ایلات و تحریک احساسات مردم پی برده بودند. دولت ایران نیز تمایل چندانی به مذاکره در این زمینه از خود نشان نداد. کابینههای مستوفیالممالک و صمصامالسلطنه هیچکدام نتوانستند در مقابل بحرانها دوام بیاورند، پس از آنها وثوقالدوله نیز در شرایطی نبود که بتواند پلیس جنوب را به رسمیت بشناسد. علاوه بر آن، در چنین موقعیتی که افکار عمومی همگی علیه نیروهای انگلیسی بود، به رسمیت شناختن آن، از اهمیت چندانی برخوردار نبود. از همین رو، بریتانیا برای آرام ساختن اوضاع سر پرسی سایکس را به لندن فراخواند، افسران انگلیسی نیز با توجه به خاتمه جنگ و شیوع بیماریهایی همچون آنفولانزا، تمایل داشتند زودتر به وطن بازگردند.
با پایان جنگ جهانی اول و پیروزی انگلستان، وضعیت آنها به طور قابل ملاحظهای در منطقه بهبود یافت؛ ایران نیز برای بازسازی و اصلاحات پس از جنگ، به حمایتهای مالی و نظامی انگلیس نیاز داشت، بنابراین قرارداد اوت 1919 تدوین و به امضای دو دولت رسید. طبق این قرارداد، انگلیس ضمن تضمین تمامیت ارضی ایران، تعهد کرد به خرج دولت ایران، مستشارانی برای تنظیم امور مالی و نظامی به این کشور، اعزام دارد.
اما این قرارداد با مخالفتهای داخلی و خارجی بسیاری مواجه شد و هرگز به مرحله اجرا نرسید و پس از کودتای سوم اسفند 1299 شمسی، توسط سید ضیاء ملغی اعلام شد.
پس از سقوط سید ضیاء نیز کابینه قوامالسلطنه رفتاری غیردوستانه با انگلیسیها پیش گرفت و دعوا بر سر انحلال پلیس جنوب از سر گرفته شد. دولت ایران پیشنهاد کرد که نیروها به آنها تحویل داده شده و افسران انگلیسی طی سه تا شش ماه از ایران خارج شوند؛ همچنین در مقابل درآمد گمرکات، اعتباری جهت تأمین بودجه قوا دریافت دارد. با توجه به اینکه از نظر مقامات انگلیسی، مدت زمان تأمین اعتبار S.P.R در 31 مارس 1921 به پایان میرسید، وزارت خارجه انگلیس چارهای جز انحلال قوا و موافقت با پیشنهاد ایران نداشت. بدین ترتیب، پلیس جنوب ایران که با سماجت دولت انگلیس در بحبوحه جنگ جهانی اول تشکیل شد، در 1921 در ابهام و سردرگمی از هم پاشید، اما باعث ایجاد اندیشه اولیه تشکیل نیروی متحدالشکل در ایران شد.