?……. مهدی میرابی/ روزنامه نگار
ریکاردو ساپینتو در ابتدای فصل، پس از هفتهها کشمکش و رایزنی با گزینههای احتمالی، خیلی دیر به عنوان سرمربی به جمع آبی پوشان پیوست. باشگاه که تا پیش از خروج مجیدی با اعضای هئیت مدیرهاش شرایط با ثباتی را سپری مینمود به ناگاه تحت تأثیر التهابات جامعه و فشارهای سیاسی قرار گرفت و همین موضوع پاشنهی آشیلی بر روند موفقیتهایش شد. فشار بر روی مجیدی برای کنار گذاشتن وریا غفوری منجر به استعفای ناگهانیِ وی شد و عدم تمدید قرارداد با وریا و مواضع چند بازیکن کلیدی در خصوص اعتراضات و تحت فشار قرار گرفتنشان از سوی مدیرعامل باعث شد افق روشنی برای آینده کوتاه مدت استقلال ترسیم نشود.
برای آجرلو وفاداری و خوش خدمتی به همفکرانِ سیاسیاش در بیرون از دایرهی ورزش در اولویت بود تا موفقیت باشگاه به شکل مستقل.
او که شخصیتی با نفوذ و از مدیران نظامی/ ورزشیِ با سابقه به حساب میآمد، برای جبران این نقیصه و اشتباه مهلک خود در صدد بر آمد تا از نفوذ و لابیِ قدرتمندی که داشت بتواند زیرساختهای معیوبِ سازمان لیگ را که عموماً به زیان باشگاهها و به سود سازمان لیگ و صداوسیما بود را اصلاح سازد. تا در این خصوص پرچمدار تحولی ماندگار در تاریخ باشگاهها باشد و نام نیکی از خود به جا بگذارد. از جمله این اقدامات اصلاح قراردادهای حق پخش تلویزیونی و تبلیغات محیطی بود. آجرلو اما خیلی زود قربانیِ باندهای بلندقامتتر از خودش شد و به طرز عجیبی، فلالفور از سوی وزارت ورزش کنار گذاشته شد. مدیران ارشد صداوسیما هرگز زیر چنین باری نرفتند تا پولی هنگفت را از دست بدهند. به همین سبب در نبرد بین خودیها آجرلو را که برای شهرت با آنها در ستیز بود وقتی موقعیت مالی خود را در خطر دیدند با هماهنگی شخص وزیر او را حذف کردند.
آجرلو نهایتاً نه تنها با خوش نامی بلکه با بد نامی عرصه را ترک کرد. و نه تنها هواداران استقلال بلکه عموم مردم رفتار او را با مجیدی و غفوری را از یاد نخواهند برد. با رفتن او باشگاه استقلال وارد فاز جدیدی از بحران شد. عدم دریافت مطالبات بازیکنان، کنار گذاشته شدن از لیگ قهرمانان، عدم پرداخت مطالبات استراماچونی و بدهیِ بالای باشگاه، مدیرانِ استقلال را به دردسر تازه و بزرگی انداخت. در شرایطی که استقلال برای خو گرفتن با تفکرات جدید سرمربی به آرامش نیاز داشت و میکوشید از رقابت در کورس قهرمانی عقب نماند، آمد و رفت علی فتحاللهزاده به واسطهی دردسرهای جدید پروندهی استراماچونی سد محکمی را در اردوگاه بازیکنان به وجود آورد و منجر به برهم خوردن نظم و انضباطشان شد و یک بهم ریختگیِ بیثباتی را پدید آورد. در این مقطع کسب نتایج زیگزاگی استقلال موید پدید آمدن همین وضعیت بود.
اما با همهی دردسرهای پشت سرهم و حاشیههای پیاپی، دانش و تفکرات مربیِ اروپاییِ آنها، استقلال را در کورس نگه داشت. اما این سرمربی یک ضعف بزرگ هم داشت. اعتراضهای مکرر و بیموردش در هر بازی به داوری، بازیکنان را به طور مستقیم در معرض تنش، استرس و ناامنیِ پیاده سازیِ ایدههایتاکتیکی قرار داد. او که به عنوان پلی بین بازیکنان و مدیران بود، جای آنکه با آرامش، خوشرویی و صبوری مانع انتقال اتفاقات بین مدیران و بازیکنان باشد بر عکس با بروز رفتارهایی تنشزا در حالتی عصبی و اتهام به داوران با لحن و بیانی کاملاً غیر حرفهای، تنش را بین بازیکنان برد و با این کار همهی رشتههایش را در راه قهرمانی پنبه کرد. مبادرت و استمرار ورزیدن به چنین رفتاری بلای جان استقلال شد. ساپینتو به علت عدم تسلط بر عصاب و روان همچون فردی کینهای رفتار کرد و تا آخرین روز بازی از بروز اشتباهات خود دست نکشید و اوج این تنش جایی بود که از هواداران استقلال خواست در فینال پاسخگوی بیرانوند باشند. هر چند بیرانوند هم در آن سو رفتار مناسبی نداشت.
به واقع ساپینتو رقابت را از مدار احترام خارج کرد.
پرسپولیس که به واسطهی قهرمانی در لیگ از انگیزهی کمتری برای فتح جام برخوردار بود با این سخن سرمربیِ حریف در صدد پاسخ از درون زمین برآمد و اتحاد و انسجام آنها را بیشتر کرد. تا جایی که گلمحمدی در مصاحبهی تلویزیونیِ بعد از بازی معترف شد: «برای بیرانوند مقابل استقلال بازی کردیم نه کسب جام.»