نوشته ی فریبا وفی – نشر مرکز چاپ
بیست و ششم
هر جا نگاه کنی فقط آدم می بینی . با این احتساب محله ی ما کمی بهتر از چین است چون یک گربه ی هرزه داریم و همسایه طبقه ی سوم هم از قرار، طوطی نگه می دارد. یک مغازه ی پرنده فروشی هم سر خیابانداریم.
در گذشته گمان بر این بود که نگارش سرگذشت بزرگان یا قهرمانان، مهم ترین وظیفه و کارکرد نویسندگان و ادیبان است حال آنکه آنچه نوشته می شد سرشار از غلو و بزرگ نمایی، دروغ و یا چاپلوسی و پاچه خواری بود که مردمان جامعه را نادیده گرفته و گاه به هیچ می انگاشت و همواره به ایشان با دیده ی تحقیر می نگریست.
امیر و همسرش، راوی قصه، دو فرزندشان شاهین و شادی و نیز خانواده ی همسرش مادر بزرگ و پدر بزرگ سه نسل که تیپ بیشتر خانواده های ایرانی هستند.
امیر به این نتیجه رسیده است که باید پرواز کند به سرزمین کانادا، نشد به اروپا، نشد ترکیه یا آذربایجان، تنها باید پرید به جایی که بهشت ناشناخته ی آرزوهای بسیاری در این دور و زمانه است، احساس تلخی که کام بسیاری بویژه جوانان را تلخ کرده است احساس پوچی و قدر نشناسی در جامعه ای که خود درگیر تنشهای مختلف است از طرفی و تبلیغات و دور نماهای زیبایی که از زندگی در سرزمین های دیگر هر لحظه آن ها را بقولی هوایی می کند بطوری که مرز اوهام که تخیلات بی پایه و اساس بوده و رویاهای حقیقی و منطقی آنها را در هم می ریزد. در آنها پرنده ای زندگی می کند که به هر ترتیب می خواهد پرواز کند . نوعی از خود بیخودی که تن به هر چیز نشناخته و ناگوار ممکن است بدهد.
زن درگیر دو دلی سخت رنج آور است که گاه وی را از زندگی زمینی و تصمیماتی که باید در هر لحظه و ساعت از زندگی خود و بچه هایش بگیرد باز می دارد نوعی دلشوره در مورد زندگی مشترک و فرزندانش دارد.
پدر خانواده بعد از مدت ها گرفتاری به آلزایمر در گذشته و مادر بزرگ نیز با وجود 3 دختر که هر کدام به طریقی دچار سرگشتگی روحی و روانی شده اند چندان اوضاع مناسبی ندارد.
افکار آزار دهنده ی دیگری نیز زن را می آزارد ترس از بی ریخت شدن و از چشم همسر افتادن و متارکه، ترس از کنده شدن از ریشه هایی همچون خانواده ی پدری و محیطی که سی و پنج سال بقول خودش در آن زندگی کرده است ترس از رویارویی با آینده ای تلخ و تصویر ناپذیر، همه و همه فضایی را در رمان ایجاد کرده که بسیاری از خوانندگان، خود و رویاهای تحقق نیافته و یا بر باد رفته ی خود را در آن می یابند و راز تجدید چاپهای زیاد کتاب نیز در همین نکته است.
آنچه جامعه شناسان در این موارد متفق القول اند این است که ما در حال گذار هستیم.
گذار از سنت به مدرنیته و اینها تبعات چنین گذاری است حال این وضعیت ها تا کی این چنین خواهد بود را هیچکس نمی تواند با قطعیت پیش بینی کند به امید روزی که جوامع بشری از احساس گرایی و غریزه ای زیستن به دنیایی سرشار از عواطف انسانی و عشق به همدیگر و طبعیت برسند و شعور و وجدان و آگاهی راهنما و حاکم بر تمام عرصه های هستی در جهان گردد.
محسن اقتدار شهیدی
نشر جی بل – پاتوق کتاب
RadEditor - please enable JavaScript to use the rich text editor.